مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

پراکنده های یک ذهن خسته!


از فواید بالا رفتن سن اینه که انسان مصلحت گرا می شه. خیلی مواقع یه حرفایی رو به مصلحت نمی زنه !

حالم اصلا خوب نیست ُ اما روح الله عزیز به این زودیها با مردنم تو رو مجبور نخواهم کرد یک روز مرخصیت رو حروم کنی برا تشییع جنازه من !! و مریم خانوم تو روزهایی که کمتر از همیشه ی عمرم کار می کنم بدجور خسته ام ‍! خسته ی روحی!

من هم از نبودن مادرت ناراحتم ُ من هم خیلی جاها چهره ی مادرت جلوی رویم ظاهر می شه و غمی به دلم می شونه !

دارم پراکنده گویی می کنم مثل فشاری که روی ذهنمه!

آقا هر چی بکاری همونو درو می کنه ! نمی شه کینه کاشت و محبت درو کرد ! یادمون باشه !

وای بر هوس! آقا تعارف نداره مرد خیلی راحت ممکنه فریفته بشه - اثر بپذیره و ......... من که تو این مواقع چهره ی بچه هام و شوقی که به تشکیل این زندگی داشتم میاد جلوم ..........

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد