مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

نامه ی عاشقانه......اههتخ

شب قبل از خواب پسرک اصراااااار داره که من سراغ جامدادیش نرم

و فقط تغذیه اش رو داخل کیفش بذارم

شب وقتی می خوام مداد و مداد رنگیهاشو 

چک کنم که حتما برده باشه

میرم سراغ جا مدادیش و میبینم

به به ! 2 بسته ی 12 تایی مداد

12 تا مداد قرمز

هر چی مداد فانتزی و پاک کن یه عااالمه وخلاصه هر چی لوازم التحریر داشته توی اون 

جا مدادی جا داده.....

هم خندم میگیره و هم ناراحت میشم

در حد لزومش واسش میذارم

و باقی رو برمیگردونم

و واسش یه یاد داشت کو چولومی ذارم

که ناراحت نشه

سروش عزیزم

برات تو ضیح می دم 

بوس : مامان


ظهر که میاد این یاد داشت رو با دو خط اضافه تر برام برمی گردونه

مادر عزیزم اشکالی ندارد

بوس:پسر.


کلی ذوق و حظ توی دلم میپیچه

این عاشقانه ترین نامه ی زندگیم بود 

عزیزم خدا حفظت کنه

دوستت دارم گلم و به وجودت افتخار میکنم پسرم.