مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

پراکنده

1.5 ساعت با پیر مرد

اصلا پای عمرت حساب نمی شود

خنده هایش ارامت می کند

و هنوز بی تابیش برای جفت عشقش

به حیرت وامیدارتت.....

هنوز از او می گوید

اشک میریزد.......

لحظه های با او بودن

پای عمر نیست

یک سر لذت است.......


گاهی خستگی امانت را می برد

اما.........


دومین  به نیمه رسیده است.....!


حالم از روزگار کسانی که سراپار مشکل و ایراد بوده و 

هستند و مدام سعی در خط زدن مشق زندگی دیگران

دارند بد جور به هم می خورد.........

انگار دیروز خودشان

را که کسی به رویشان هم نیاورد 

ندیده اند!!!


دلم سکون و آرامش می خواهد

از ان نوعی که من می خواهم


انتقاد را و منتقد را دوست دارم

نه

اصلا می پرستم

اما منتقد خود باید عاری از عیب باشد!


تا به دل بنشیند.!


ذهنم آبستن خستگیست..........


یا رب مددی.......


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد