مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

روزهای سخت....

روزهای سختیه. اما خوب می دونم میگذره.افسرده شدم به نوعی .امروز صبح فیلم پرویز شهدخت آذر و دیگرانو دیدم. کلی تو خودم گریه کردم! روزای سختیه برا مامانم که هم استرس سلامتی مادرشو داره  هم دلواپس بچه هاشه و هم باید معازه ی منو اداره کنه با گردن درد و سنی که در استانه ی کهولته  .... شیرزنیه به خدا! مریم هم فشار روش خیلی بیشتر شده. اونم  گاهی کم می اره.شاید تمرین قویتر شدنه,دیروز هم فیلم آذر با بازی مهتاب کرامتی رو دیدم. اونم تلخ بود مثل تحمل درد در این روزها....

اما این روزها خیلیها سراغ از من گرفتند.حسنش این بود!باب پدر و برادرا استخر رفتیم. اکثر برادر زنا و خواهر زنا جویای حالم شدند.با علی وهاج اینور و اونور رفتیم. داییها با من تماس گرفتن و عمو کاووس..... باجناقها زنگ زدند و روح الله هم. مجید روی خط واتساپ اومد و.... خلاصه خیلی از خاطرات و محبتها بازسازی شد،،،،،،   پس تو هر زشتی هم میشه زیبایی پیدا کرد..،

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد