مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

سالی که گذشت......

فروردین ماه سال گذشته را دوست نداشم

صدای شکستن تک تک استخوانهایم هنوز در سرم می پیچد

مادرم...رفت!!!!

روحش شاد و سفرش پر آرامش.......

بعد از رفتنش خیلی زجر کشیدم

ولی باید پذیرفت

الهی شکر

کمر درد آقای خانه اذیتم کرد

اما گذشت.....

اما

 پسرک یک سال بزرگ تر شد

مرد تر شد و کلی دست راست یدی و فکریم شد

فندق روز به روز زندگی داد

و بزرگتر شد

بیشتر با بابا بودم

خیییییلی بیشتر ...کنارش بودم و کلی از وجودش استفاده کردم......

پخته تر شدم

صبور تر شدم

آموختم که حتی تابوهای ذهنی هم اگر بشکنند

باز می توان زندگی کرد.....

آموختم باید بیشتر مهر ورزی کنم


به برکت پشت پای اآن مهربان مادر

همیشه دلسوز

عباس عروسی کرد

مرتضی نامزدی

و محمد بچه دار شد!


خدایا برای داده ها و نداده هایت

سپاسگزارم.....

که داده ات نعمت است و نداده ات حکمت.!!!!

خداوندا در این روزهای پایانی سال از تو تقاضامندم که 

حامی و یاور همه ی آرزوهای خوبمان باشی

امین ...

یا حق!،،،،



دلم برای خودم تنگ می شود  گاهی.......



امسال به نیت و قصد خرید اصلا بیرون حرفتم

اگر گاهی رد گذری چیزی دیدم گرفتم

ولی خیلی بازار افتضاحه


هنوز هم ادمهای خوب

قلبهای مهربون زیاده

یه پیغام آخرین جمله ی 93

به تمام اد لیست فرستادم

بعضی ها انگار کنج دل من نشسته بودن 

و از تما م غم ها و آرزوهام با خبر بودن


و دیدم هنوز هم دل پاک و بی شیله پیله هست

 میشه به این دنیای    ن ک ب ت !!

دلخوش بود....


سال و روز و لحظه هاتون پر از ارامش.......



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد