مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

سعی می کنم نمیشه

باور کن می خوام نبینی دلتنگم نمیشه

باور کن می خوام نبینی چقدر دلم هواتو کرده نمیشه

مامان جات خالیه

مامان جای خالیه ویلچرت دیوونم کرده

مامان بغضهای یوایشکی پیر مرد پیرم کرده

مامان اشکهایی که توی اتاقت میریزم تموم نمیشه

مامان امسال بهترین عیدی عمرمو گرفتم

خونه ی اخرتم رو کنار تو

توی خونه ی خودت از بابام عیدی گرفتم

گفتم بابا اگر دوستم داری اونجا رو بهم بده

گفت بابا زبونم نمی چرخه

قلمم پیش نمیره

گفتم بابا اون خونه آرامش ابدی منه

اونجا هم همسایتم ...همخونت میشم...

شاید بتونم جبران کنم همه ی عصر های دلگیری رو که تنها پایین موندی

و من به دنیای لعنتی دلبستم

.....

مامان دارم مثل بارون بهار میبارم...

چه خوبه که اشکامو نمیبینی .....

امسال بهار خدا به خاطر تو بارون زد

می دونم

می خواست دلت نگیره قربونت برم .......

مامان میام پیشت

بابا قول داده اجازه بده من تو بغلت بخوابم.......

ولی دعا کن

اول بچه هامو بزرگ کنم

مامان نمی خوام غم داشته باشن

از نبودن من.....

چه پست غمگینی......

منو ببخش مامان...

عزیزم نبودنت

غمت

صبورم کرد

مهربونم کرد

یادم انداخت دنیا فانیه....


مامان خوابت آروم.....

سفرت خوش......


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد