ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
بعضی مواقع به یه جاهایی می رسی که احساس می کنی باید وصیتنامه بنویسی. لحظات جاللب و متفاوتیه. بعد از دوازده سال زجر مداوم و دوسال زجر پیوسته ، دیسک پاره شده ی کمرمو عمل کردم.
ان شاءالله که خیره
درود من به دکتر حق نگهدار
طبیب حاذق و استاد هشیار
به آن مرد خدایی، نیک و خوش خلق
پر از انسانیت پر صبر و عیار
پس از چندی کسالت ،رنج از درد
شدم رنجور و نالان و همی زار
دنا شد جایگاه لطف آن مرد
سپردم خویش را بر تیغ آن یار
به دست حاذقش درمان شدم من
به لطف شافی همراه بیمار
به حق حضرت مولا و الله
خداوند علی او را نگهدار
این بدیهه برگ سبزی تحفه ی درویش است که تقدیم می کنم به جراح توانمند ، انسان دوست داشتنی و مرد باکمال ، جناب آقای دکتر علی حق نگهدار ، به پاس مهربانیها و زحمات ستودنی ایشان در راه درمان این حقیر
با آرزوی طول عمر و توفیق روز افزون
سعید
بیمارستان دنا
سوم اسفند نود و چهار