مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

امروز...

امروز از صبح اول وقت تا الان به کزتینگ گذشت...

همش داشتم خونه رو تمیز می کردم

خییییییییییییللللییییییی خسته شدم...

و همش می ترسیدم از روزهایی که مسافر کوچولومون

ان شا الله به سلامت به دنیا بیاد و سروشم مدرسه ای!

واای خدایا به من قوت بده

که بتونم به کارهاشون رسیدگی کنم و کم نیارم ...

یا خدا..

وحشت....



گاهی وحشت می کنم...

اما...

باشد....

بگذار باران ه رحمتت ببارد بنده ی خاکی.....




پ.ن: نمی حواهم کشتی بی حرکتی باشم که امواج مسیرم را تعیین کنند...

بابا می گفت...

مرع زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش....

دلگیرم ...

سخت ازت دلگیرم

بد جوری ازت شاکیم 


اصلا این روزها ازت راضی نیستم


اذیتم می کنی

با دلم راه نمی یای


به حرفم گوش نمی دی

اصلا اونی که می خوام نیستی


یه تصمیمیاتی میگیری که من اصلا ازش راضی نیستم

کارهایی انجام می دی که ناراحتم می کنه


حرفهایی می زنی که اصلا درست نیست

کسایی رو ناراحت می کنی که من عاشقشونم


بی دلیل گیر می دی گاهی وقتها

به مامانت سر نمی زنی و کلی وقته چشم به راهته


نمی دونم  بهت چی بگم ؟؟

دوستت دارم !


چون می دونم اگر تورو دوست نداشته باشم

هیچ کس دیگه ای رو نمی تونم دوست داشته باشم

اولین قدم رشد من دوست داشتن تو ه!


پس باهام راه بیا

خواهش می کنم یه کم بیشتر دقت کن


روی کارهات

حرفهات

و تصمیمیات

تا

ازت راضی تر باشم

باشه؟؟


ممنونم دختر خوب

ممنونم مریم بانو...


دوست دارت :مریم.

خدای ما...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

معنی عاشقی...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

این روزها ...

این روزها

همش بدو بدو داریم ..

هم من هم سعید 


من دارم مقدمات ورود مسافر کوچولومون رو فراهم میکنم

و سعید سختتتتتتت در گیر مسائل خودش و مغازه است

انگار همدیگه

عشق

و همه چیز  رو  فراموش کردیم


سعید اونقدر ذهنش درگیر و حساس شده که

هیچ وقت ندیده ام

به گفته خودش:

حتی حوصله ی خودشو هم نداره


و منم برای اینکه بتونم یه کم سرم گرم باشه

و به اون گیر ندم تا به حال ه خودش باشه

مدام دارم دکور خونه رو عوض می کنم 

و سر خودم رو گرم میکنم

تا این روزها بگذره ...


اما

هردو محتاج ریفرش شدن از نو هستیم

و باید به خودمون و همدیگه کمک کنیم

تا بتونیم بازیابی شیم ...


خدایا کمکمون کن...

یا حق!


پ.ن:copy

تحقیر

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

نسرین ...

نسرین جون عزیزم

تبریک می گم ..

خیلی برات خوشحالم

آرزوی همیشگی من این بوده که

کسی با تو همسفره عشق باشه

که قدرتو بدونه! همین.

امیدوارم این چنین  باشد

مبارکه عزیزم....

روزمرگی.....



خدایا
خدای خوبم
خسته ام از تکرار مکررات
شکر گذارت هستم به خاطر خیلی نعمتها
اما
خسته ام ...
کلافه ام ....
دلم جایی می خواهد برای تازه شدن
دوباره برگشتن...
عمیق فکر کردن ....
و
آرام گرفتن....
جایی که روح سرگشم قرار گیرد
و آرامش
به
سلولهای تنم
هدیه شود
یارب مددی....

برای نمایش بزرگترین اندازه کلیک کنید


پ.ن: بی آنکه بدانم در بودنت غرق شده ام.....