مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

خدای را شکر

من این‌ روزها خسته ترین سعید تاریخم

کم طاقت

پراسترس

و البته ساکت...


گردن درد

امانم‌را بریده...



تا اینجای بازی

ازت راضیم 

دختر خوب ......




تولدت مبارک

دیشب مریم دوباره متولد شد... 


مبارکش باشه. 

تندرست و سلامت باشی.. 

نوزده سال پیش در چنین روزهایی

با سلامی دوباره !!!!

ان شا الله فردا شب سعید با خانواده محترمشون تشریف میارن اینجا ...دعامون کنید ...من که فکر میکنم سعید جون خیلی خوش تیپ میشه (ما شا الله..)و از همین الان ذو قشو دارم ..فقط دعامون کنید ..یا علی ...

یکی نبود ،یکی بود !




قصه ی دنباله دارم......








آقا پیر شدی!

بعد یک سال منو دید 

گفت آقا خیلی پیر شدین... 

نکته ای که خودم حسابی از آن  غافل بودم

و دیدن هرروزه ی خودم مانع از این شده بود که متوجه بشوم.

من خیلی فرسوده تر از سنم شده ام


اما هستم تا خیالم راحت شود عزیزانم حالشان خوب شود...



خدایم سپاس 








کهنه رفیق خوبم  امروز اولین روز پدری هست که 

که نیستی .......


تا همیشه دوستت خواهم داشت.











نترسونم...

نترسونم
منو ای راحت جونم
نترسونم

منو تو آتیش قهرت نسوزونم
نترسونم

که جاتو تو دلم هیچکس نمیگیره
نترسونم

که بی تو قلب من از زندگی سیره
نترسونم

نگو از پیش من میری
نگو قصد سفر داری
نگو از عشق من سیری
نگو اینجا نمی مونی
نترسونم

بمون با من که با تو زنده می مونم
نترسونم

بزار پیشت بمونم
آخر از عشق تو من
عمریه مجنونم
نترسونم

نرو دستاتو می بوسم
بمون خونم که میدونم
همه روزای خوب و بر می گردونم
یه دیوونم

که جاتو تو دلم هیچ کس نمیگیره
نترسونم

که بی تو قلب من از زندگی سیره
نترسونم

بمون با من که با تو زنده می مونم
نترسونم

بزار پیشت بمونم
آخر از عشق تو من
عمریه مجنونم
نترسونم

به نام تو ،به نام تن ،به نام توکل ......





به نام خداوند بخشنده ی مهربان