از هر دری سخنی .....

سلام به همه ی دوستان گلم  

خوبید؟؟ 

 

اول اینکه این سر پاییزی دلم کلی گرفته  

انگار نه انگار که فصل من ه! 

 

خدا تو این فصل دوتا گل قشنگ به من کادو داده  

یکی همسر خوبم و یکی پسر گلم ... 

خدا هر دوتونو  برام حفظ کنه 

 

دوم اینکه دارم کم کم به مغازه عادت میکنم و اونقدر ها هم سخت نیست.... 

 

سوم اینکه دلم می خواد یه کار یا کارهایی برای زندگیم انجام بدم  

اما چگونه چگونه؟؟؟؟ 

 

 

چهارم اینکه باید اعتراف کنم تنفر انگیز ترین صحنه ی زندگیم وقتی هست که  

میبینم کسی تقلید بی چون و چرا میکنه... 

 

به قول صادق هدایت: 

«تقلید چه عیبی دارد !!» 

 

آره اما نه توی همه ی موارد زندگی 

طرف نفس کشیدنشم می خواد تقلید کنه 

حرف زدن 

 راه رفتن 

واای حال آدمو به هم میزنه.. 

هر چند عزیزترین هم باشه برات اما وقتی تقلید بی چون و چرا ازش میبینی حالتو بد میکنه 

البته این امر برا تقلید شونده یه حس خوب به ارمغان میاره چون میبینه انونقدر هست که یه مدل بی چون و چرا شده !!!!! 

اما خوب در کل یه بار حس منفی داره 

یه خواهش دارم از هر کسی که این متن رو میخونه 

خواهش میکنم خودتون هم باشید...نه صد در صد دیگری... 

 

خب ببخشید امروز پر چونگی من رو  

دوستتون دارم .... 

یا حق!