و امسال ما.....

به روزهای پایان سال نزدیک و نزدیکتر میشویم

امسال سال خوبی بود چرا که یک سال دیکر کنار خانواده ام ...عزیزانم طی شد...

و من یک سال بالغ تر شدم

انگار از نیمه ی دوم دهه ی سوم زتدگی که رد میشوی

دنیا شکل تازه ای میگیرد

انگار تازه متولد میشوی

انگار تازه میفهمی که چی می خواستی از این زندگی

تازه به راههای تازه فکر میکنی 

خلاصه دنیا رنگ و بویی تازه میگیرد

الهی شکر.....

امسال سختی ها و شاید بهتره بگم

چالشهای خاص خودشو داشت

فندق کو جولوی من به سن مالکیت کامل

استقلال نسبی

و لجبازی !!!!

رسیده بود و کلی حوصله لازم بود!

پسرک کلاس سوم بود و پایه ی ضرب و تقسیم و نگارش تازه آغاز شده بود.و کلی وقت و حوصله لازم داشت!

آقای خانه اغلب اوقات کمر درد داشت و کلی بی خوصله بود و باز به حوصله نیاز داشتم!


بابا بیشتر با من بود

بابایی که او هم تقریبا بی حوصله بود

و در تمام این گرفتاریها باید روزی یک ساعت را برایش وقت کنار میذاشتم

تا او هم راضی باشد......


خودم مثل یک نو جوان تازه بالغ شده بیشتر آدمهای اطراف و دنیای دور و برم را در حال شناخت بودم.


و خدا رو شکر تحولات بسیار مثبت و دوست داشتتی

در خیلی از جهات لحاظ کردم

که امروز از آن راضی ام.....


آقای خانه در ماه آخر سال عمل دیسک کمرشو انجام داد

خیلیییییی سخت بود

روزهای پر کار و طاقت فرسا

ولی گذشت

همون روزهای اول فندق یه ویروس وحشتناااک گرفت

که 3 روز اسهال استفراغ و تب داشت!!!!

همون روزها امتحانات ارزشیابی پسرک بود...

خیلییی سخت گذشت ولی گذشت.....الهی شکر


از از لحاظ مالی سال خیلی پر فراز و نشیب و سختی بود ...از کار افتادگی آقای خانه

و قسط و سررسید هایی که زبان مریضی سرشان نمیشد!،،،

و بسیار شیک و وقت شناس

 سر وقت تشریف می آوردند!،


اما

اما


همه ی اینها گذشت

اشک ها

لبخند ها

داشتن ها

نداشتن ها


الهی شکر که هنوز با همیم...هستیم...سلامتیم....

الهی صد هزار بار شکر....


خداوندا

خدای خوبم با تمام وجودم از تو و بارگاه پر شکوهت تمنا دارم

که امسال ...سال شادی و شادکامی

عشق و آرامش

سلامتی

و فراوانی و روزی حلال 

برای همه و من و خاتواده ی کوچکم باشد.......

سپاسگزارم پروردگارم و حال ما را به نیکو ترین احوال برگردان

آمین یا رب العالمین......