8 سال پیش در همین فضا خدای مشترک من و مسبح را لمس کرده بودم من بودم و پسرک و آقای خانه! وارد میشوم این بار با فندق!! خدای من آوای آرام پیانوم موزیک مخصوص کلیسا عطر خوب فضا باز هم لمس خدای مشترک من و مسبح!!! شمع روشن میکنم کنار عکس مریم مقدس!!! غرق در حال و هوای خودم بیخیال پسرک حتی بیخیال فندق عمیق نفس میکشم آرزوهایم را مرور میکنم بعد عکسهایم را میبینم آقای خانه گرفته و من در حال و هوای فقط خودم!!
آقای خانه کنار کلیسا با دختری اسپانیایی تبار به نام آینا گرم صحبت است به جمع آنها میپیوندم کمی گپ میزنیم دخترک بسیار شوخ طبع است و با دوست پسرش ویکتور سفر میکند و من سر به سرش میگذارم و توصیه میکنم هرگز ازدواج نکند و از زتدگی لذت ببر د نگا ه آقای خانه سنگین است و من کنار چشمی رد میکنم!!!!
3 روز بعد آینا و ویکتور دو روز مهمان ما و شیراز هستند از ترانسفر ترمیتال گرفته تا محل اقامت و گشت تخت جمشید و غذا .....
ما ایرانیان مهمان نوازیم!
|