مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

فصل.

باید برای قراری مهم سر ساعت حاضر می بودم

ترجیحم این بود که با ظاهری 

ساده و کلاسیک باشم 

بسیار کلاسیک و میکاپ زیر پوستی حاضر شدم 

با عجله راه افتادم چون به وقت بودن اولویت بود 

داخل اسانسور یه نگاه عجولانه به خودم انداختم و 

گفتم 

دختر تو کی اینهمه بزرگ شدی؟


ثانیه ای به نگاهم خیره شدم و 

با تمام وجود دنبال آن دخترک پر شر و شور گشتم 

..........


فصلهای زندگی چه زود می گذرند.....





........

آخر هفته....


کاش هفته ها بی آخر بود!


..... و ...... و ....... .


اما 


میدانم که می توانم....



مورفین....

بدنم درد میکند 

ذهنم گاها فریز می شه 

فکرم استاپ می کنه 

من دیرگاهیست معتاد بودم

به مورفین صدا و حضور  حتی کمرنگ...


این ترک اجباری 

استخوانهایم را خواهد شکست 

اما من 

دختر بابایی هستم که همیشه گفت 

فقط غیر ممکن ،غیر ممکنه!


طاقت بیار رفیق .....

چون میگذرد غمی نیست.....




ترم تابستون هر دو 


پسرک و فندق کوچولو 


حذف غیبتی شدند از کلاس زبان

تابستان 1401.

ترم تابستون هر دو 

  • پسرک و فندق کوچولو 

    حذف غیبتی شدند از کلاس زبان

نیلا رز قشنگم ،قدم مهمان تازه مبارک

بماند ب یادگار در این خانه ی بی رهگذر ....


چند روز قبل مهمان عزیزی داشتم 

یهویی خبر شدم 

سریع تدارک دیدم 

به طرز عجیبی خوش گذشت

به همه ی ما 

کلی گفتیم و خندیدم ‌‌وروحیه گرفتیم از هم 

توی این روزهای .......

من اونروز 4 تا مهمان داشتم نه 3تا 

و شاید این لحظات زیبا به دلیل

وجود معجزه ای زیبا از طرف خداوند بود...

دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید....

توی خودم دیشب تا حالا گریه می کنم 

به حال بچه های با شرافت دانشگاه شریف 


من یه مادرم که عزیزی  دور و نزدیک به کنکور دارم 

میفهمم حال اون مادر رو .....

روزی بیش از ده بار پلی میشه این روزها داخل گوشیم و ماشین .....

برای تووی کوچه رقصیدن
برای ترسیدن به وقت بوسیدن
برای خواهرم خواهرت خواهرامون
برای تغییر مغز ها که پوسیدن
برای شرمندگی برای بی پولی
برای حسرت یک زندگی معمولی
برای کودک زباله گرد و آرزو هاش
برای این اقتصاد دستوری
برای این هوای آلوده
برای ولیعصر و درختای فرسوده
برای پیروز و احتمال انقراضش
برای سگ های بی گناه ممنوعه
برای گریه های بی وقفه
برای تصویر تکرار این لحظه
برای چهره ای که میخنده
برای دانش آموزا برای آینده
برای این بهشت اجباری
برای نحبه های زندانی
برای کودکان افغانی
برای اینهمه برای غیر تکراری
برای اینهمه شعار های توو حالی
برای آوار خونه های پوشالی
برای احساس آرامش
برای خورشید پس از شبای طولانی
برای قرص های اعصاب و بی خوابی
برای مرد میهن آبادی
برای دختری که آرزو داشت پسر بود
برای زن زندگی آزادی
برای آزادی …
برای آزادی …
برای آزادی …
برای آزادی …

.....




عطایت را به لقایت بخشیدم ....


به سلامت.