مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

اصلاح پست قبلی!

با توجه به اینکه به اینتنت دسترسی نداشتم متنی بر روی کاغذ نوشتم و به دوستی دادم . متاسفانه ایشون مشکل بینایی دارن و فقط بخشهایی از متن رو دیده بودند. این هم اصل پست: 

( بخشهایی را که ایشان دیده بودند به رنگ قرمز نوشتم !)
احساس نه چندان جالبی را که به این روزهای با مریم بودن داشتم را کشتم!  من اینجا آنلاین شدم تا بگویم احساس نه چندان جالبی را که به این روزهای با مریم بودن داشتم را کشتم!و دارم می روم خودم را به او عاشق تر از قبل معرفی کنم . راستی امروز روز شیراز بود و مهمانهای ویژه ای شهر ما داشت. حتما جزئیات این اتفاق را در روزنامه ها خواهید خواند . از بس سروش کامپیوتر را دوست دارد پسورد وبلاگ را هم به کسی می دهم تا وقتی سروش بزرگ شد به او بدهد. دعا کنید زودتر در دادگاه عشق اعدامم کنند تا جبران روزهای روزهای بی توجهی به عشق بشود! دوستتان داریم ! با سپاس از همه ی دوستانی که دلشان برای ما می تپد!

مریم را کشتم!

من اینجا آنلاین شدم تا بگویم مریم را کشتم و دارم می روم خودم را معرفی کنم . حتما جزئیات این اتفاق را در روزنامه ها خواهید خواند . پسورد وبلاگ را هم به کسی می دهم تا وقتی سروش بزرگ شد به او بدهد. دعا کنید زودتر اعدامم کنند.

عجیبه

خدایا مریم را ببخش اگر هر روز به بهانه ای روزهای زندگیمان را اسیر بهانه ها می کند! فقط همین!

میروم....

 

 

 

میروم دور از تو با دنیای خود خلوت کنم 

 

                                         باید آخر من به این بیگانگی عادت کنم؟؟؟؟؟ 

 

 

 

 

قفسم برایم تنگ شده.....

آهای خوشگل عاشق 

آهای عمر دقایق   

آهای وصل به موهای  

تو سنجاق شقایق  

آهای ای گل شب بو 

آهای گل هیاهو 

آهای طعنه زده چشم تو 

 به چشمهای آهو 

 

دلم لاله ی عاشق 

آهای بنفشه ی تلخ 

نکن غنچه ی نشکفته ی  

قلبم رو تو پرپر 

 

من که دل به تو دادم  

چرا بردی ز یادم 

بگو با من عاشق 

 چرا  برات زیادم  

  

 چرا  برات زیادم  ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

 

آهای صدای گیتار 

آهای قلب رو دیوار 

اگه دست توی دستام نذاری  

خدا نگهدار 

 

دلت یاس ه پر احساسه 

 آهای مریم نازم 

تا اون روزی که نبضم  

بزنه ترانه سازم 

 

تو آهنگ و سازم  

بیا برانت میخوام 

 از این صدا فقس بسازم  

  

 

فقسی  طلایی برای من و تو سروش و غزل.. 

خب ساختی  

آفرین 

اما به چه قیمتی؟؟؟؟؟؟؟  

 

قفسم تنگ شده 

پرواز میخواهم

 

یا حق! 

 

 

 

 

برای اولین بار...

برای اولین بار متن پست نا عاقلانه ای رو که مریم دیشب گذاشته بود رو پاک کردم تا وسیله سو استفاده نامحرمان و خیرخواهان و دوستان کم عقل مهیا نشه !!‌اما به حرمت نظر دوستان اونها رو تبدیل به یک پست کردم . به بهترین وجه خودم رو مهار کردم . هیچ گونه واکنشی به بدترین رفتارهای ممکن ندادم تا در یک شرایط آروم (‌بهدا ) با مریم حرف بزنم . باشد که بفهمیم و بمانیم . به حرمت پاکی سروش!!!

واکنش به یه پست ناپخته از مریم !

مریم جونم خوبی؟اینجا رو می خونی <.> خوب نوشته برات.عزیزم بیا ببینم حالت خوبه؟
مریم جان
تنهایی...دردت رو کسی نمیدونه...اونجور که میخواستی نشد...اون جور که وعده داده بودن...اونجور که فکر میکردی حقت هست نشد...میدونم خانم...میدونم درد داری..
میدونم اونقدر غم داری که بعضی وقتها اغوش مادر چاره ساز نیست .مریم خانم...مریم خوب...نباید بذاری غمت ،دردت ،بی کسیت،بی عشقیت...هر چی و هر چی از پا درت بیاره...مریم جان تو یک زن قوی هستی...با درک و شعور بالا نذار وضعیتی که میشه بعضی وقتها به روش چشم بست  از پا درت بیاره...مریم نذار اونجور که نمی خوای بشی...مریم اگه مردت ،تو رو اونجور که میخوای نمیبینه از بی عقلیشه...از دلی که به جای غشق تو از چیزهای بی ارزش دیگه پر شده...اگه مردت از این نوشته های درد ،چیزی نمیفهمه از کج فهمیشه...این نوشته ها داره داد میزنه:اهای سعید...اهای عشق من...من رو ببین..اونجور که لایقشم...اونجور که میدونی دوست دارم...
مریم به عشق سعید شک نکن...ولی میدونم که برات سخته نادیده گرفتنش.مردها بعضی وقتها که از خونه میزنن بیرون یادشون میره گلی در انتظارشونه...یادشون میره اون گل مراقبت و توجه میخوات...یادشون میره...اب میخوات و نور....عشق میخوات . حرف...مریم خانم...دختر خوب...درسته تو همه ی این چیزها رو میخوای...ولی وقتی طرفت بعضی وقتها کوره ...نباید که خودت رو از بین ببری...نباید به خاطر اینکه تو رو نمیبینه ...خودت هم خودت رو نبینی...
تو باید دنبال راحل بگردی...باید بری دنبال چیزی که مریم رو بهت نشون میده...بری دنبال چیزی که ازش لذت میبری...
یکبار بهت گفتم :قرار نیست من همسر یه مرد باشم اونم ۲۴ ساعته ولی اون همسر من باشه بعد از همه ی کارهای دلبخواهش...مریم قوی باش..
الان ببین توی این موقعیت چی شادت میکنه چی به روح خستت ارامش میده...
پس الان سعید و مشکلاتش رو بذار کنار...و بشو مریمی که همیشه دلت میخوات باش...برای حل مشکلت تو انرژی لازم داری...  
تو خامشی که بخواند؟
تو می روی که بماند ؟
که بر نهالک بی برگ ما ترانه بخواند؟  
ریم....مریم جونم....مریمم...
خوبی عزیزم؟آره؟خوبی دختر؟
مریم اشکاتو بریز بذار وجودت شفاف شه اما حرف بزن
دوست ندارم وقتی تو شرایط بد روحی هستی حرفای منطقی و دانای کلی بزنم.اما من هق هق ناگهانی رو می شناسم.مریمم اروم باش و حرف بزن.با هر کی دوست داری فقط حرف بزن..
دوست دارم برات تا فردا بنویسم اما فقط بدونم که حالت خوبه....

شب شراب نیرزد به بامداد خمار............

هی بازیگر گریه نکن  

ما هممون مثل همیم  

صبحها که از خواب پامیشیم  

نقاب به صورت میزنیم 

 

صداشو دارم میشنوم این صدای استخونهامه که داره خورد میشه 

کی می تونه مریم رو از نو بنویسه 

کی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

فصل آخرم یا کم آوردم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

 

خدایا کمکم کن 

همش به خاطر این و اون؟؟؟ 

پس من چی؟ 

من کیم؟ 

جق من دست کی جامونده؟ 

کی می خواد به من کمک کنه؟ 

چرا هیچ عشقی به دلم نمی شینه؟ 

چرا؟؟؟؟؟؟ 

 

دریا تو چشمام ه؟؟ 

دریا داره کم میاره 

تا کجا 

نفسم در نمیاد  

می خوام فریاد بزنم 

 نمی تونم 

 

هیچی به من نمی تونه کمک کنه 

خدا 

چرا پل هارو خراب کردم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

 

کی می دونه من دارم از چی حرف میزنم؟؟؟ 

 

کی جنس من رو می دونه 

  

 

 

 

اگر بمیرم پس بچم؟؟؟ 

وقتی پشت سرم مامان  مامان بکنه 

دلم نمی سوزه؟؟؟ 

دلم نمی خواد به خاطر اون بر گردم؟؟؟؟ 

 نمی دونم 

 

خدایا....................... 

 

چرا؟؟؟ 

تنها کسم مامانم بود شاید اون تو این روزها  

می توست 

 

من چقدر بدبختممممممممممممم 

 

مثل ابرای بهاری دلم از غصه پره 

شیشه ی نازک دل منتظر تلنگره...

 

کجا برم؟؟ 

به کی بگم؟؟ 

 

اینجا شاید آخرین خونه ی جدول زندگیمه 

شاید...  

  

چقدر بی کسم 

با تمام وجودم دارم گریه میکنم 

می خوام تنها باشم اما.. 

 

نوازشم کن و ببین  

عشق می ریزه از نگام  

 

 یا حق!!

اولین تپشهای عاشقانه قلبم !

اولین تپشهای عاشقانه قلبم  عنوان کتابی است که فکر می کنم برای مریم و من خیلی بار خاطره داره !‌راستی سروش برای خواهر احتمالی اش اسم سحر رو به غزل ترجیح می ده !! اینو برا ثبت توی تاریخ خونوادگیمون نوشتم !‌راستی وبلاگ ما داره یکصدو نود هزارمین چشمهای مهربان بازدید کننده اش رو هم بوسه می زنه !!

من تو را آسان نیاوردم به دست - تو مرا آسان نیاوردی به دست

تاریخ تکرار می شه !! ((باشه؟؟دغدغه ها ...  چاپ
تاریخ : شنبه 14 اردیبهشت ماه سال 1387

من ( سعید ) هرگز از دسته 2 بودن درجه 2 بودن نفر دوم بودن و .... خوشم نمی اومده و برام تحملش ممکن نبوده . به لطف خدا وضعیت معیشتیمون مشکلی نداشت ( البته الان به خاطر سرمایه گذاری غلط شرایط تغییر کرده !) اما مهمترین دغدغه ی من فرداهاست که مبادا سروش جلوی سر و همسرهاش احساس ضعف کنه .... بی خیال توضیح بیشتر شاید باعث یه سری سو تعبیر راجع به من بشه !! یا خدا !!! دعامون کنید بچه ها روزهای سختیه ! ‌روحیه م داغونه ! کاش اینقدر عاقل بودم که می فهمیدم این زر و زیور دنیا و ملک ها و داراییها و ماشینهای آن چنانی فناپذیرند و به کسی وفا نمی کنند ! کاش ...... راستی این روزها رهبر به شیراز سفر کرده است . کاش بودید و می دیدید چه بریز و بپاشهایی که شده است !

 زندگی همینه ! پارسال این موقعها هم همین دغدغه ها بود. دغدغه مسائل مالی و بریز و بپاشها و ... البته امسال به خاطر سفر آقای احمدی نژاد! راستی من که اگه قرار باشه تو انتخابات شرکت کنم به میرحسین موسوی رای می دم !  بین شماها حضرت عباسی کسی هست که تو زندگی مشل نداشته

))