مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

واکنش به یه پست ناپخته از مریم !

مریم جونم خوبی؟اینجا رو می خونی <.> خوب نوشته برات.عزیزم بیا ببینم حالت خوبه؟
مریم جان
تنهایی...دردت رو کسی نمیدونه...اونجور که میخواستی نشد...اون جور که وعده داده بودن...اونجور که فکر میکردی حقت هست نشد...میدونم خانم...میدونم درد داری..
میدونم اونقدر غم داری که بعضی وقتها اغوش مادر چاره ساز نیست .مریم خانم...مریم خوب...نباید بذاری غمت ،دردت ،بی کسیت،بی عشقیت...هر چی و هر چی از پا درت بیاره...مریم جان تو یک زن قوی هستی...با درک و شعور بالا نذار وضعیتی که میشه بعضی وقتها به روش چشم بست  از پا درت بیاره...مریم نذار اونجور که نمی خوای بشی...مریم اگه مردت ،تو رو اونجور که میخوای نمیبینه از بی عقلیشه...از دلی که به جای غشق تو از چیزهای بی ارزش دیگه پر شده...اگه مردت از این نوشته های درد ،چیزی نمیفهمه از کج فهمیشه...این نوشته ها داره داد میزنه:اهای سعید...اهای عشق من...من رو ببین..اونجور که لایقشم...اونجور که میدونی دوست دارم...
مریم به عشق سعید شک نکن...ولی میدونم که برات سخته نادیده گرفتنش.مردها بعضی وقتها که از خونه میزنن بیرون یادشون میره گلی در انتظارشونه...یادشون میره اون گل مراقبت و توجه میخوات...یادشون میره...اب میخوات و نور....عشق میخوات . حرف...مریم خانم...دختر خوب...درسته تو همه ی این چیزها رو میخوای...ولی وقتی طرفت بعضی وقتها کوره ...نباید که خودت رو از بین ببری...نباید به خاطر اینکه تو رو نمیبینه ...خودت هم خودت رو نبینی...
تو باید دنبال راحل بگردی...باید بری دنبال چیزی که مریم رو بهت نشون میده...بری دنبال چیزی که ازش لذت میبری...
یکبار بهت گفتم :قرار نیست من همسر یه مرد باشم اونم ۲۴ ساعته ولی اون همسر من باشه بعد از همه ی کارهای دلبخواهش...مریم قوی باش..
الان ببین توی این موقعیت چی شادت میکنه چی به روح خستت ارامش میده...
پس الان سعید و مشکلاتش رو بذار کنار...و بشو مریمی که همیشه دلت میخوات باش...برای حل مشکلت تو انرژی لازم داری...  
تو خامشی که بخواند؟
تو می روی که بماند ؟
که بر نهالک بی برگ ما ترانه بخواند؟  
ریم....مریم جونم....مریمم...
خوبی عزیزم؟آره؟خوبی دختر؟
مریم اشکاتو بریز بذار وجودت شفاف شه اما حرف بزن
دوست ندارم وقتی تو شرایط بد روحی هستی حرفای منطقی و دانای کلی بزنم.اما من هق هق ناگهانی رو می شناسم.مریمم اروم باش و حرف بزن.با هر کی دوست داری فقط حرف بزن..
دوست دارم برات تا فردا بنویسم اما فقط بدونم که حالت خوبه....
نظرات 1 + ارسال نظر
. چهارشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 11:13

مریم جان
تو برام ارزش داری.اشکت برام ارزش داره...
پس خودت و اشکت رو برای چیزی که میدونی ارزشی نداره ،حرام نکن.
در ضمن:اون پست ناپخته نبود،فقط مریم دلش خیلی گرفته بود...ولی میخوات قوی باشه...مثل همیشه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد