مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

برای همکلاسی

در کلاس درس داریم چهره ای! آقا امیر
گفته استاد او شود روزی وکیل و یا وزیر
هست او یک چهره ی مرد سراسر معرفت
مهربان، خوش ذات هست و با وفا و بی نظیر
درسخوان و کاردان و با مرام و اهل دل
می کند با مهربانی ، دوستان را او اسیر
او غلامی نام، اما بی گمان آقا ترین
حرفها و نکته هایش جذب جان و دلپذیر
الاسف اقا محمد چون مجرد مانده است
گاه خفته مانده و وقت غذایش گشته دیر
گاه برخی نکته ها پرواز کرده از سرش
گاه گاهی لاجرم بی حوصله ایراد گیر
الغرض فردی چنین اهل جمالات و کمال
چهره اش برنا و در دریای تجارب گشته پیر
نسل زد را کرده با نسل کهن تلفیق او
در توان و منطق و درس و مباحث چشمگیر
رو به قم باید کند تا همسری یابد قمی
تا شود آن شیرزن همراه و همگام امیر
گفت استادم برایش دست را بالا زنم
الغرض من حاضرم در خدمتی این سان خطیر 

نظرات 2 + ارسال نظر
ماهش چهارشنبه 7 دی‌ماه سال 1401 ساعت 16:09 http://badeyedel.blogsky.com

خیلی خوب بود

مریم چهارشنبه 7 دی‌ماه سال 1401 ساعت 18:52 http://Saghf.blogsky.com

عالی بود عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد