مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

خدایم سپاس...

صبح باز هم همه جا سفید پوش بود ...


طبق آخرین قولها به مریم بانو باید عمل میکردم 

پس 

طبق معمول پرده ها را کنار زدم 

درسته که همه ی برنامه هام به هم ریخت واسه امروز 

کارهای بیرون به تاخیر افتاد 

اما لذت بردم از هوا ،چون به مریم دیشب یه قولهایی داده بودم...

باید واسه کاری از خونه بیرون میرفتم 

اولش خوب پیش نرفت اما طبق قولم سعی کردم لذت ببرم ...



الان باز هم با فنجون قهوه چسبیدم به پنجره...

آسمون وحشی شده واقعا ،چشم چشم رو نمی بینه از برف....


اگر سال آینده زمستون شیراز باشم ...حتما دل تنگ این روزها خواهم شد ،پس باید لذت ببرم  


فندق تعطیل شد .

..


راستی یادمون باشه کسانی که به هر طریقی در سختی ها سعی دارند کمک کنند و حال ما رو خوب کنند  ،عزیزترینها هستند .....گوشه ی ذهنمون بمونه لطفا....


بابا،من میتونم چون تو رو دارم بعد از خدا 


#خدایم سپاس 




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد