مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

فصل.

باید برای قراری مهم سر ساعت حاضر می بودم

ترجیحم این بود که با ظاهری 

ساده و کلاسیک باشم 

بسیار کلاسیک و میکاپ زیر پوستی حاضر شدم 

با عجله راه افتادم چون به وقت بودن اولویت بود 

داخل اسانسور یه نگاه عجولانه به خودم انداختم و 

گفتم 

دختر تو کی اینهمه بزرگ شدی؟


ثانیه ای به نگاهم خیره شدم و 

با تمام وجود دنبال آن دخترک پر شر و شور گشتم 

..........


فصلهای زندگی چه زود می گذرند.....





نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد