ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
این چند روزی که مریم نبود من خیلی عجیب و غریب بی تاب بودم و اصلا یه شب هم خواب درست نداشتم . این رو ننوشتم که خودمو لوس کنم! فقط خواستم بگم که خیلی نگرانم چون که یه مدت دیگه مجبورم 2 ماه دوری مریم رو تحمل کنم ! نمی دونم ... به هر حال امشب هم باز بیخواب و بی تابم . لحظه هایی قبل چند تا کلمه رو همینجوری مرتکب شدم که با همه ضعفهاش اول به مریم گلم که انشالله امروز بر می گرده تقدیم می کنم شاید بدونه چقدر دوسش دارم!!! بعد هم به تو دوست عزیزی که همیشه همراه مایی و تنهامون نمی زاری به خصوص خانوم سانیاز بانوی گرانقدری که کلی با ما همدلی کردن . از همتون ممنونم دوستان.
دیشب صدای تیک تیک ساعت انگار
شلاق می زد بر تمام بر تمام تار و پودم
خمیازه هی فریاد می زد خسته ای تو!
من بی خیالش باز بی تاب تو بودم
دیشب سکوت خانه از خرناسه پر بود
اما من از تنهایی خود می سرودم
زد شعله خورشید و شکار صبح شد شب
امروز می آیی تو ای جان و وجودم
مریم تو می آیی و من مشتاق دیدار
از کوله بار خاطرم غم را زدودم