مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

گاهی دلم برایِ خودم تنگ می‌شود

گاهی بجایِ خالیِ خود فکر‌ می‌کنم

نارس‌تر از همیشه به‌توجیه بودَنم

رویِ خواصِ کالیِ خود فکر می‌کنم....... 

بعضی ها 

خوبند 

نه

اصلا

عالی اند 


امااا 

دیگر آدم امن تو نیستند..... 

و این کلی دردناکه. 


همین

 نقطه ته خط! 





درد

درد

امانم

را

بریده.... 


درد و درد..... 




تولد دوباره

امروز تولد مریم خانم هست،

تولدی متفاوت در میانه ی پنجمین دهه ی  زندگی !

مسیری را که از میانه ی سومین دهه ی زندگیمون با هم شروع کردیم و بیست ساله که کنار هم هستیم...

با وجود تمام مشکلات سختیهاو کاستی‌ها ، همدیگه رو قال نگذاشتیم ...

تولدت مبارک همسر، همسفر، همراه ، هم درد، همراز، همه ....

و


امروز. 




این روزها هر سکانس از زندگی 

واقعی 

را جوری زیست می کنم گویی

رویایی

شیرین و همیشه در انتظار بوده است..... 


خدایم سپاس. 

زندگی

آری آری زندگی زیباست

زندگی ، آتشگهی دیرنده پابرجاست

گر بیفروزیش ، رقص شعله اش در هر کران پیداست

ور نه خاموش است و خاموشی گناه ماست

ایدئولوژی.....



جهانم

عوض

شده



خدایم سپاس. 

امرداد

مرداد ماه تولدهاست

مریم

زن برادرها


مرداد خاصیست،

به خاطر شرایط خاص مریم

....



راستی این روزهها نیمی از تماسهای من مدعیان گزینه های وزارتند!


نیمیهم دوستانی که بد و بیراه می گویندکه چرا  صریح می گویی پست قبول نمی کنم

و این یک فرصت تاریخی برای استان و منطقه و خودت هست

اما با رضای خاطر و قاطعیت زیر بار نمی روم