ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
همیشه اونهایی که ادعاشون میشه
دوستت دارند
درکت می کنند
زود تر ترکت می کنند...
راستی چرا؟؟؟
لعنت به رسم زمونه..........
سروش عمل شد ...
خیلی سخت بود اما گذشت ..
البته من شب قبل از عمل حسابی دوپینگ کردم
یعنی با خیال راحت یکی دو ساعتی رو با بابا گذروندم ...
مثل همیشه حرفهاش مایه ی آرامشم و سر لوحه ی زندگی بود
راهکارهای خیلی خوبی بهم داد که کلی آرامشم داد و کمکم کرد ..
نصیحت هاش برام آب روی آتش بود و خنکم کرد . ..
و خلاصه این که امروز چهار روز می گذره و عزیز من الهی شکر رو به بهبودیه ..
یه فکر خیلی بزرگ بود که با کمک و یاری خدا ختم به خیر شد
مریم بانو این رو هم در تقویم زندگیت ثبت کن
باشد که روزی برگ بزنی مرور کنی
یا حق!!
مرمر بابا ..یادت نره زندگی همه رویی داره نه با یه انگور شیرین شو ..نه با یه غوره ترش....
چشم!
دفعه اول که مریم گفت قطعاْ سروش ۲۵ مرداد وقت عمل داره اشک شُر و شُر از چشام جاری شد.... ولی الان که ۴-۵ ساعت به عملش مونده دلم قرص قرصه ! پناه بر خدا!!!
خدایا عزیز هیچ پدر و مادری رو اسیر تخت بیمارستان نکن !!!
خدایا به اونایی که به مصلحتت مریض داری می کنن صبر و اجر عنایت کن !!!
خدایا عمل و شرایط بعد از عمل سروش هم خوب و کم دردسر باشه ! انشاءالله !
در ضمن باید بگم فوق فوق فوق فوق خسته م.... جا داشت ماه رمضونی یه مسافرت رفته بودم اون هم با این روزهای پرمشغله و پر استرس در پیش .............
حوصله ی هیچ کس و هیچ چیزی رو ندارم ............ یا خدا!
خداجونم تو رو به بزرگیت قسم ت می دهم
که
در راس همه ی حاجات این شبها
ما را
و من و خانواده ی کوچکم را
از شر
انسانهای بدنهادت
محافظت فرما...
آمین یا رب العالمین...
بعدا نوشت: خداجون این روزهامو دوست ندارم الهی شکر.... این کم تحرکی اذیتم میکنه ..یه کم جنب و جوش بیشتر می خوام .. ..می دونم که دیگه ماه های آخر هست و منم دارم سنگین میشم ..سعید همش دلداریم میده که باید همینجوری بگذره ..امامریم این جوری می پوسه!!
کمکم کن یا خدا!
زنانه عاشق شو ...
مردانه از عشقت محافظت کن ...
و کودکانه سالهای سال عشقت را تازه نگهدار...