ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
تصورهای باطل نقش زد آینده ما را
به تصویری مجازی خط کشید آیینه ما را
رفاقتها،محبتها چرا زیبا سرابی بود
گذشته لحظههای عشق ما آشفته خوابی بود
غرورم را لباست میکنم،باز التماست میکنم
تا وقت دیدار
دو چشمم فرش پایت میکنم،جانم فدایت میکنم
من را میازار،من را میازار
برای خندههایت بر من و بر اشک خونینم دلم تنگه
برای سر نهادنهای تو بر دوش و بالینم دلم تنگه
برای با تو بودنها دلم تنگه،نفس با تو کشیدنها دلم تنگه
تصورهای باطل نقش زد آینده ما را
به تصویری مجازی خط کشید آیینه ما را
رفاقتها،محبتها چرا زیبا سرابی بود
گذشته لحظههای عشق ما آشفته خوابی بود
غرورم را لباست میکنم،باز التماست میکنم
تا وقت دیدار
دو چشمم فرش پایت میکنم،جانم فدایت میکنم
من را میازار،من را میازار
شکستنهای قلب پرغرورم،تحملکردن روح صبورم
شمردنهای تکرار شب و روز،غم شبتلخی و تنهایی روز
برای آن دو چشم کهربایی،که آتش زد مرا با بیوفایی
برای بوسه هنگام دیدار،وداع تلخ آن با چشم نمدار
شکسته قلب من بشکستی و از من نپرسیدی
دل بسوزنده آهم بدیدی و هرگز نترسیدی
هنوزم آسمانم را فقط تنها تو خورشیدی
کشانیدی به ویرانی مرا از غم تو پاشیدی
غرورم را لباست میکنم،باز التماست میکنم
تا وقت دیدار
دو چشمم فرش پایت میکنم،جانم فدایت میکنم
من را میازار،من را میازار
تصورهای باطل نقش زد آینده ما را
به تصویری مجازی خط کشید آیینه ما را
رفاقتها،محبتها چرا زیبا سرابی بود
گذشته لحظههای عشق ما آشفته خوابی بود
غرورم را لباست میکنم،باز التماست میکنم
تا وقت دیدار
دو چشمم فرش پایت میکنم،جانم فدایت میکنم
من را میازار،من را میازار
برای خندههایت بر من و بر اشک خونینم دلم تنگه
برای سر نهادنهای تو بر دوش و بالینم دلم تنگه
برای با تو بودنها دلم تنگه،نفس با تو کشیدنها دلم تنگه
تصورهای باطل نقش زد آینده ما را
به تصویری مجازی خط کشید آیینه ما را
رفاقتها،محبتها چرا زیبا سرابی بود
گذشته لحظههای عشق ما آشفته خوابی بود
غرورم را لباست میکنم،باز التماست میکنم
تا وقت دیدار
دو چشمم فرش پایت میکنم،جانم فدایت میکنم
من را میازار،من را میازار
شکستنهای قلب پرغرورم،تحملکردن روح صبورم
شمردنهای تکرار شب و روز،غم شبتلخی و تنهایی روز
برای آن دو چشم کهربایی،که آتش زد مرا با بیوفایی
برای بوسه هنگام دیدار،وداع تلخ آن با چشم نمدار
شکسته قلب من بشکستی و از من نپرسیدی
دل بسوزنده آهم بدیدی و هرگز نترسیدی
هنوزم آسمانم را فقط تنها تو خورشیدی
کشانیدی به ویرانی مرا از غم تو پاشیدی
غرورم را لباست میکنم،باز التماست میکنم
تا وقت دیدار
دو چشمم فرش پایت میکنم،جانم فدایت میکنم
من را میازار،من را میازار
همیشه سخت ترین نقش نمایش
به بهترین بازیگر تعلق دارد
شاکی سختیهای زندگی نباش
شاید تو بهترین بازیگر خدایی...
پ.ن: خدایا منو از انرژی های منفی دور کن ..کمکم کن که که از منابع این انرژی دوری کنم...
از حضورت
از ثبات قدمت
از بلندی هدفهات
از اینکه هیچ و هیچ کس
نمی تونه
تکونت بده خوشحالم...
تو
اسوه ی خوبی می مانی برای
بچه هایمان
انشا الله ..
خدا حفظت کنه!
می مانم..
حیران..
زبانم از سورپرایزهایت قفل می شود...
علی رغم اینکه فکر می کردم همه را می دانم
اما
تو
مثل همیشه
غیر قابل پیش بینی
و
مهربانتر از همیشه بودی..
از همه تدارک هایت
از همه ی این که خواستی دل آنهایی
که فکر می کردم غم دارند را شاد کنی و
چه موفق هم بودی مهندس!
از مدیریتت
از خوبی هایت
از خلقتت
ممنونم!
نه به واژه
با تمام وجودم..ممنونم!
.....
.....
.......
فکرش یکی دو ماه با من بود
یکی دو هفته است تمام لحظاتم را وقفش کرده ام
خدایا کمک کن خراب نشود
فکر می کنم یکی از بیشترین انرژیهای زندگیم را روی این کارگذاشته ام
علیرغم همه ی تمسخرها و موانع و بدتفسیریها و ناهمراهیها به لحظات تولد دوباره عشق تردیک می شویم!
راستی در 7 روز گذشته مجموعا بیست ساعت نخوابیده ام !!!
فقط ضد حال اولیه نبودن فرهاد است .............
خدایا کمک کن !
کلید موفقیت را نمیدانم چیست،
اما میدانم
کلید شکست آن است که
"بخواهی همه را از خود راضی نگه داری"!
بی دف و نی رقاصه ام
بی ساز و می مست توام....
پ.ن:دیشب توی خواب این عبارت رو برات زمزمه کردم...صبح کلی فکر کردم تا یادم بیاد چی بهت گفتم....