ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
نزدیک سالگردشه....
دلم هر لحظه براش پر می کشه
پریشب خیلی دلم براش پر می کشید
برای هر دوشون
شب وقت خواب با بغضرگفتم
خداجون
لطفا یه نشونه بفرست و خوابیدم....
خواب دیدم که ما داخل خونه قبلیمون
هستیم
مامانم و بابام نشستن
و یکی از اقوام سعید
به بابام میگه دراون موردی که باهات صحیت کردم
هنوز حل نشده!
یعد رو به من گفت
مریم لبریزم، پرم، میشه به بابات بگی درستش کنه؟....
از خواب پریدم...
صبح با طرف تماس گرفتم که واسش تعریف کنم
تقاضای یه صلوات واسه بابام و
حال دل خودشو بپرسم....
موفق نشدم صحبت کنم، پاسخ نداد....
مثل همیشه با یه آرزوی خوب گذشتم
بابا دلم برات تنگ شده، می فهمی؟.
خرداد......
مریم دلم برات خیلیی تنگ شده
جند روز بیا و برگرد
_نمیشه، پای سروش امتحانات و
دلی که زیاد اصراری به اومدن نداره....
با خنده میگه پس من میام اگر نیای
توی دلم میگم آره، جون عمت تو هم میای....
دو روز بعد ساعت دو عصر
لوکیشن میدی؟
_سر به سرم نذار
چهل دقیفه بعد از تاکسی فرودگاه با چمدونش پیاده شد....
چشمام می دید
مغزم باور نمی کرد
بغلش کردم،،، بوسیدمش،،، با تمام وجود بو کشیدمش...
بوی عطر زندگی می داد
کمتر از ۲۴ ساعت مهمونم بود اما
کلی ارزش داشت.......
داداش مثل کوه واسه خواهرش استواره....
بمونی برام سنگ صبورم....