ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
۱- پدر و مادرم : مثل همیشه مادر بهترین پشتیبان من بود و هر وقت به همکاریش نیاز داشته ام بی چشمداشت از من دریغ نکرده است، پدر هم که هر چه دارم از برکت حضور اوست ، هر چند نشستن گرد پیری بر چهره اش نگرانم می کند ....
2- مریم : مریم امسال گرفتارتر از همیشه ی زندگی بود. اما باز هم عشق را برای من شعله ور نگه داشت. خیلی جاها تحملش کردم و خیلی جاها تحملم کرد ، اما هنوز عاشقش ماندم و عاشقم مانده!
3- فرزندانم و باران و برادرانم: سروش و سینا را با همه ی وجودم دوست دارم ، مثل باران ، مثل و پدر و مادرم و مریم و بردرانم .......... بین اینها فقط نمی دانم باران هم مرا اینقدر که دوستش دارم دوستم دارد یا نه !!!! امسال سروش سواد دار شد و سینا راه رفت و چند کلمه حرف زدن را یاد گرفت.
4- دایی غدیر: بعضی آدمها هستند که هر وقت در هر کاری کم می آوری به مهربانی و باعرضگی آنها رجوع می کنی . دایی غدیر گل سرسبد اینگونه آدمهاست! توی ثبت نام سروش و کارهای بانکی خیلی به من حال داد!
5- حاج اصغر ا.... : در انتخابات اگر تونستم آرای نسبتا بالایی کسب کنم بی شک درایتهای برادر خانم ارشد بود ، هر چند صددرصد موفق به شکستن مافیای صنف نشدم اما محک خوبی بود! فقط عروسی نسرین و فرهاد را که مرور می کنم ، می بینم که جایشان خیلی خالی بود .....
6- جهانگیر: چند روز قبل از عید دیدمش و دیگر هرگز!! در روزگاری که بعضی از آنها راحت از بی عاطفگی به نزدیکانشان دم می زنند ، خوشحالم که هنوز هم به خویشاوندانم به شدت عاطفه و تعصب دارم. غم هجران جهانگیر هنوز بغضی در گلوی من است.....
7-دایی نظر : دایی نظر را حتی اگر مهمترین امید کودکیهای من ، یعنی بازی کردن در ترکیب تیم وحدت در مسابقات نوجوانان ، را ناامید کرده باشد ! باز هم خیلی دوست دارم ! مشاور خوب کارهای اداری و انتخاباتی ، که به نظر من با کوشش او و بقیه ی همراهان واقعی ، در انتخابات شورای شهرنتیجه ی طلایی حاصل شد، هر چند....
8- حاج امیر : امسال منفی ترین سال حاج امیر در نگاه من است! هر چند بی معرفتی است اگر مشاوره ها و کمکهای خوب فکری حا ج امیر را فراموش کنم ، اما بدون شک امسال سردی روابط را شاهد بودیم. کلا به نظرم حاج امیر خودگرا تر شده است. شاید نگاه تمسخرآمیز او به پیشنهاد شرکت من در انتخابات شورای شهر در شکل گیری این نگاه بی تاثیر نبوده است ! اما خدائیش هم او انسان واقع گراییست!
9- پدرزن: داشتن یک پدرزن دنیا دیده و محترم برای من یک دنیا ارزش دارد! خوشحالم که یکسال دیگر نفسش دنیامان را گرمتر کرد!
10- م...... : برای اولین بار شراکت کرد. معدود افرادی که قضیه ی شراکت ما را می دانند می گویند گرگیست که باید از او حذر می کردی ، اما من به این رابطه خوشبینم !!!!! بالاخره حرکتهای نسبتا بزرگ هم نیاز به مردان و یاران نسبتا بزرگ دارد!
با هم خندیدم
گریه کردیم
قهر کردیم
و بعد
آشتی......
گذشت هر چه بود خوب و بد
گاهی فکر کردیم آخر راهیم
گاهی احساس کردیم اول عشق!!
امسال به خونه ی خودمون
کوچ کردیم ..خوب بود
نه فقط ماهیت خونه
................
بابا
به کی بگم به طبع شیرازی جماعت
این بدو بدو های آخر سال سازگار نیست !!
خسته شدم
گرچه من 12 ماهم همینه تقریبا ......
ان شا الله سال خوبی باشه
واسه همه ....
مفصل از امسال خواهم گفت ..ان شا الله ....
باز بابا می گفت:
بابا جون همونجوری که آتش از دور زیبا تره
و گرمای اون هم از دور مفید تر
و وقتی بیش از حد بهش نزدیک شی
می سوزونتت!!!!
همیشه فاصله ی خودت رو با مردم هم حفظ کن!!!
به هیچ کس اونقدر نزدیک نشو که بسوزونتت..
و این پندها آویز گوش شد
یکی یکی
و امروز تجربه ثابتشون میکنه !!
بابا...بابا...گنچ بی پایانم ..می ستایمت!!!!
سال 1392 هم در حال رخت بر بستن تا فقط تبدیل به خاطره ای شه ! خیلی تیتروار مهمترین اتفاقات این سال برا خودم رو مرور می کنم:
- فوت جهانگیر
- استمرار عشق به مریم علیرغم همه ی مشکلات
- مدرسه ای شدن سروش (سواد دار شدن سروش)
- قروش انبار و شراکت با م....
- شروع به تحصیل در مقطع فوق
- انتخابات صنف پوشاک و شورای شهر
- سکونت در خانه خودمان و همسایگی با مامان و بابای مریم
- ارتقای خانه وحید
- عروسی فرهاد
- مشغول به کار شدن فرزاد
- رفاقتهای دامنه دارتر با علیرضا - مرتضی - حسین و عباس و ایضا اشکان جان!
- بهبودی نسبی فرشید
- قهرها و آشتیهای ......
و ..............
و در این سال باز هم در زندگی به جایی رسیدیم که فکر کردم دیگر راهی برای ادامه نیست ، اما به قدرت گذشت و عشق برگشتیم و محکمتر از قبل راهمان را ادامه دادیم !
همین! سال 93 خوبی را برای همه مان آرزو می کنم !
و خدای را شکر می کنم که در این ساعت از هیچ بنی بشری کینه ای به دل ندارم !
وقتی رازی نداری
وقتی حرف ناگفته ای نداری
وقتی بنایی بر دور زدن کسی نداری
وقتی می بخشی
وقتی اقرار می کنی
وقتی کینه ای نداری
خیلی راحتی!
راستی کاش وقتی چیزی را خراب می کنیم وجود ساختنش را هم داشته باشیم
و به مریم هم می گویم که اگر هر زنی خلاهای عاطفی مردش را پر کند علیرغم وسوسه های مکرری که به طور طبیعی برای مرد پیش می آید او هرگز پای را از راه درست خارج نخواهد کرد