ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
امروز از صبح اول وقت تا الان به کزتینگ گذشت...
همش داشتم خونه رو تمیز می کردم
خییییییییییییللللییییییی خسته شدم...
و همش می ترسیدم از روزهایی که مسافر کوچولومون
ان شا الله به سلامت به دنیا بیاد و سروشم مدرسه ای!
واای خدایا به من قوت بده
که بتونم به کارهاشون رسیدگی کنم و کم نیارم ...
یا خدا..
گاهی وحشت می کنم...
اما...
باشد....
بگذار باران ه رحمتت ببارد بنده ی خاکی.....
پ.ن: نمی حواهم کشتی بی حرکتی باشم که امواج مسیرم را تعیین کنند...
مرع زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش....