ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
امروز از سر صبح ب قول قدیمی ها از دنده چپ بیدار شدم
پسرک ساعت اول کلاس نداشت گفت دیرتر میرم
فندق می گفت حالم خوب نیست و از زیر لحاف بیرون نمیومد
آقای خانه پا درد داشت و غر میزد
خلاصه وضعیتی بود دیدنی
آقای خانه رفت
نشستم با یه فنجون قهوه با خودم خلوت کردم
و کل ذهنمو استفراغ مغزی کردم روی کاغذ تا شاید آرومتر بشه!
پسرک رو صدا زدم صبحانه خورد
باید می رسوندم ولیعصر مدرسه
فندق همچنان به تخت چسبیده بود
از خونه زدیم بیرون
تقریبا نادر بود
ضبط ماشین رو خاموش کردم
و تا مدرسه سر پسرک غر زدم!
وقت برگشت میدون مادر ماشین خاموش شد!
بله خاموش شد.....
یه آقای محترم اومد کمک کرد و ایراد رو پیدا کرد
اما به قطعه نیاز بود
با آقای خانه تماس گرفتم
یه نفر رو فرستاد به لوکیشنی که ارسال کردم
چند ساعتی و هنوززز تا الان گیریم!
من نوبت دکتر داشتم
پرید....
نهار نداریم.....
فندق خونست....
من داغونم
همون روبرو تا طرف بره قطعه بگیره برگرده
خودمو پرت کردم تو یه کافه که به افکار زشتم فکر کنم!
به این نا مثبت اندیشی که باعث این وقایع شد
سهم کافئین امروز پر بود
اما باید یه جیزی سفارش می دادم
یه لاته عربیکا گرفتم که کافئینش به لرزه نندازه تنمو....
و در خلوت و انتظار
به افکار زشتم فکر کردم!
مثبت نباشی کائنات می زنه تو گوشت....
حواستو جمع کن
شوخی نداره!
سلام
من هم از ماشین سردرنمیارم.
اگه خاموش شد باید از یکی کمک بخوام!
انشالله که هرگز این اتفاق نیوفته دکتر.... و هنوز هم من همونجام
به نظر من ربطی به مثبت اندیشی نداره یه اتفاقات بدی پشت هم میفته تا ما رو به خودمون بیاره که یه جای کارمون اشکال داره و داریم راه رو اشتباه میریم
البته وقتی هم فکر ناراحته و از زمین و زمان گله داری این اتفاقات بد بیشتر میفته لازم است فکرهای ناشکرانه رو متوقف کنیم این شاید همون مثبت اندیشی بشه که شما میگید شاید منظورتون همین بوده من چیز دیگه گرفتم
دقیقا همینه ماهش جان
آفرین مثبت باش اما از کائنات نترس