راستش اگه بخام بگم حرفی رو که مریم خانم گفتن رو من نگفتم که دروغ گفتم ! اما به خدا امشب اونچنان دلم براش تنگ شده بود که حد نداشت . فکر کنم گاهی دلخور شدن و یه کم دلسرد شدن و دوباره از شدت دوست داشتن سر جای اول برگشتن طبیعی باشه نه!؟ می دونم که خیلی دوسش دارم اما متاسفانه گاهی قدر این دوست داشتنو نمی دونیم . امروز جوری برا یه عده که با من کلاس داشتن از عشق به مریم گفتم که مطمئنا همه غبطه زندگیمونو می خورن!!! راستی بچه ها یه موقع نخوره سر پوزمون !!! خدا نکنه !
دوشنبه 6 تیرماه سال 1384 ساعت 22:53
سلام
مشکلی نیست که آسان نشود
آقا سعید باید هراسان نشود!!!
عاشق باشید تا همیشه.
پیروز باشید.
سلام اقا سعید من تازه از امتحانات فارغ شدم باید یک چند روزی تو رختخواب بخوابم!!! خب مببینک که داری اذیت می کنی ببین پسر خب سعی کن که از این حرفا نزنی ....
حالا جدا از شوخی گاهی اوقات خیلی خوبه که ادما تو دوستیهاشون شک کنن و در موردش فکر کنن و بعد دوباره با هم باشن ... ان شا ا... که بهم برسین و همیشه با هم باشین...
یک سری هم به ما بزن راه دوری نیست به خدا
فعلا