این شعرو سعید مرداد ۸۲ سروده اما الان......بازم شکر و امید به آینده
دستای مهربون تو ، جای بالـش زیر سرم
من بودم و تو خـدا ، اینو نمی شـه باورم !
سر تو روی شونمـه غـم دیگه معنی نداره
دارم مث یه مـرغ عشق تو آسمونا می پرم
کاشکی بمونی پیش من تا نفسـی تو سینه هست
کاشکی نگی به من یه روز ، خسته شدم میخام برم
یه جوری عاشقت شدم که راه برگشت نداره
اگه بخای نباشه عشق فقط می تونم جون بدم
دستای بیقــرار من ، تو دستات آروم می گیره
من هستم و یه آرزو: مــریم بشی تو همسرم ..
یا حق!!!!!!
جمعه 10 تیرماه سال 1384 ساعت 03:39
سلام مهندس
راستی من وبلاگ دیگری درباره همه چیز دارم
آدرس این وبلاگ ها این هست
http://www.iman677.mihanblog.com
http://bucureshet2005.blogfa.com
اگر ما را قابل دانستی به این وبلاگ ها سر بزن
راستی اگر لوگو وبلاگ خودت را داشتی به من ایمیل بزن