مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

پسرک

پدر و مادرش جدا شدند،

مادر راه خودش را گرفت و رفت،

چند سال بعد پدر هم‌بی خبر گذاشت و رفت خارج از کشور

پسر ماند و مادربزرگ مهربانی که جور همه را کشید

پدر را در خارج به خاطر پول کشتند

و پسر بیشتر احساس تنهایی کرد

چند تار موی پسر در هفده سالکی  سفید شده


پسر الان روبروی من نشسته 

چقدر سخت است یتیمی ...

نظرات 2 + ارسال نظر
رها یکشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1403 ساعت 19:39 https://polibejavedanegi.blogsky.com/

چقدر غم انگیز، امیدوارم از اینجا به بعد زندگیش کنار شما عالی باشه و خوش و خرم باشید

مهمان ما بود.... اما فکر میکنم تا همیشه گوشه ای از قلبم دلواپسش خواهد ماند

مریم یکشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1403 ساعت 20:16

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد