ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
سلام دوستان . امیدوارم دیگه این آقایون بلاگ اسکای سر ما اوضاع درنیارن !! ببخشید اگه ناخواسته یه مقدار عصبی هستم . اولا که مسئله پست قبلب الحمدلله رفع شد و در ثانی ببینید مریم من چند روزه شیراز نیست و من به طرز عجیبی دلم براش تنگ شده . البته تلفنی با هم در تماسیم . اما خب از امروز صبح که مریم به خاطر مشغله زیاد نتونسته بود به من زنگ بزنه بگذریم ! امشب هم حدودا یکساعت قبل مریم به طرز محسوس سعی می کرد به من بفهمونه که باید تلفن رو قطع کنم چون اینجوری ممکنه دوست عزیزش از اینکه خیلی با من حرف می زنه ناراحت شه !!! راستش این روزا مریم خیلی سر هر چیزی بهونه می گیره و ما خیلی با هم بحثمون میشه . من خیلیییییییییی مریمو دوست دارم خیلی اما خب رفتار مریم نشون می ده که درسته که اونم منو دوست داره اما خیلی هم محافظه کاره و اجازه نمی ده به خاطر دوست داشتن من به زندگیش خیلی لطمه بخوره و همینه که من می ترسم که ..... بگذریم ! آخرین پیشنهاد مریم این بود که تا زمانی که من می خام بیام خواستگاری با هم در تماس نباشیم ! شاید اینجوری میخاد از شر مزاحمتهای وقت و بیوقت من در امان باشه . بی خیال بازم بگذریم! به هر حال من از برخورد امشب مریم ناراحتم ... اما بازم خیلی دوستش دارم خیلی ......... شایدم من خیلی متوقعم و بچه بازی در می آرم !!!!!!!