دوست عزیز (شدای عزیز!!!)و همراه مهربون ما (مای سابق!!!و من و اوی امروز!!!) از ما خواسته بودن براشون بگیم ماجرا چی شده ...اما جز وبلاگ زیباشون که ظاهرا اجازه نظر دهی هم نذاشتن آدرسی دیگه نداشتیم ...همین قدر بگیم که ما داریم به طور جدی از هم جدا میشیم ..چون سعید آقا کار دلخواهشونو بدست آوردن و تمام بهونه گیریهای این مدت سر این بوده که من دست از سرشون بردارم !!!!!!!!!!!تا ایشون با دختر دلخواهشون(از فامیل!!)ازدواج کنن ما هم براشون آرزوی سعادت داریم ..همین ..یا حق!!
پنجشنبه 25 فروردینماه سال 1384 ساعت 20:45
سلام من امروز برای اولین بار با این وبلاگ آشنا شدم و خیلی از اون خوشم اومد . آدم باهاش احساس راحتی میکنه . گرچه تا من وارد شدم انگار همه چیز به هم ریخته و از بین داره میره
مریم جان بادرود فراوان...نمی دونم که شما ازاین بابت خرسندی ویا ناخرسند؟ ولی اگرناخوشنودی متاسفم ولی همان بهترکه سقف شما زود دوتاشد که بعدا کارپیچیده تر میگردید...برای شما تندرستی وشادکامی آرزو می کنم.
سلام
غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل
شاید که چو وا بینی، خیر تو در این باشد!
پیروز باشی.