مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

یاد اون روزها......

سلام عشق من 

 

من الان فقط تورو میخوام 

دارم مثل بارون به یاد شوق و شور اون روزها 

روز عقدمون 

اون با هم بودنها 

اون ایمیلها 

اشک میریزممممممممم 

 

سعید دوستت دارم 

به خدا بد جوری عاشقتم 

اگر میجنگم به خاطر زندگیمه 

تو رو خدا باورم کن 

دوستت دارم 

 

گاهی وقتها گریه زن از مرد تلخ تره... 

 

دیشب تا حالا هزار سال گذشته 

 

دوستت دارم  

 

مریم 

 

می خوام تن قشنگتو تو بغلم بگیرم 

بگم اگه نباشی کارم تمومه و بدون تو میمیرم.....

  

یا حق!!!

نظرات 1 + ارسال نظر
سانیا سه‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 17:23 http://banuye.blogsky.com/

مریم جونم حرفات مثل یه بارونه که وقتی می زنه و بوی خاک نم خورده بلند می شه آدمو هوایی می کنه.اون چیزی که بارونیت می کنه عشقته همون عشقی که می خوای بغلش کنی.بدون بارون زندگی یه چیزی کم داره...........همون چیزی که باعث نمی شه دوست داشته باشی عشق رو بغل کنی.......
مریم عشقت بوی بارون بهاری داره عزیزم.............

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد