مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

عشق چیست ؟؟؟؟

عشق

دختری کنجکاو میپرسید:

ایها الناس عشق یعنی چه؟

دختری گفت: اولش رویا

آخرش بازی است و بازیچه



مادرش گفت: عشق یعنی رنج

پینه و زخم و تاول کف دست

پدرش گفت: بچه ساکت باش

بی ادب! این به تو نیامده است



رهروی گفت: کوچه ای بن بست

سالکی گفت: راه پر خم و پیچ

در کلاس سخن معلم گفت:

عین و شین است و قاف، دیگر هیچ



دلبری گفت: شوخی لوسی است

تاجری گفت: عشق کیلو چند؟

مفلسی گفت: عشق پر کردن

شکم خالی زن و فرزند



شاعری گفت: یک کمی احساس

مثل احساس گل به پروانه

عاشقی گفت: خانمان سوز است

بار سنگین عشق بر شانه



شیخ گفتا:گناه بی بخشش

واعظی گفت: واژه بی معناست

زاهدی گفت: طوق شیطان است

محتسب گفت: منکر عظما ست



قاضی شهر عشق را فرمود

حد هشتاد تازیانه به پشت

جاهلی گفت: عشق را عشق است

پهلوان گفت: جنگ آهن و مشت



رهگذر گفت: طبل تو خالی است

یعنی آهنگ آن ز دور خوش است

دیگری گفت: از آن بپرهیزید

یعنی از دور کن بر آتش دست



چون که بالا گرفت بحث و جدل

توی آن قیل و قال من دیدم

طفل معصوم با خودش می گفت:

من فقط یک سوال پرسیدم! 

 

 

راستی عشق چیه؟؟؟؟ 

 

 

یا حق!!!

نظرات 3 + ارسال نظر
هادی شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 18:42 http://manotomamishavim.blogsky.com

سلام احوال شما؟
اتفاقی دیدم که به روز شدین
شما فقط یک بار به وبلاگ من اومدین تا جایی که یادمه من بیش از یک سال هست که لینک شما رو توی وبلاگم دارم و آرزو میکنم که همیشه خوب و شاد و موفق باشین
پایداری از آن شما و از آن عشق.
راستی از نظر من:
عشق تبلور مجدد اندیشه هاست
این رو تو هیچ کتابی ننوشته .این تعریف یک الهام به من بود که داستانش خیلی دارازه
یکی داستان است پر آب چشم...
شاد باشین و برای من هم دعا کنین.

ممنون
حتما
موفق باشی

سانیا شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 23:41

مریم جون من که دیگه فکر نکنم بشه برای نوشته های شیرینت کامنت بذارم چون آقا سعید ممکنه بیاد و بنویسه بزرگ باش و .....
شاد باشی

چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
توضیح میدی لطفا؟؟؟؟؟؟؟؟؟

. یکشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 00:56

اینها قوانین زندگی منِ....زندگی(.)... تو قوانینت چیه؟

1 اولین قانون من همیشه صداقته.دوست دارم با هر کس چه همسر چه دوست چه آشنا صادق باشم.هرگز دلم نمی خواد دروغ وارد رابطم بشه.که در این صورت نمی تونم تحمل کنم



2 احترام متقابل.به نظر من هر کی از کسی توقع احترام داره حتما باید خودشم احترام شخص مقابل رو نگه داره.وگرنه عواقبش پای خودشه.



3 از توبه گرگ متنفرم.از کسایی که صدبار یک اشتباهو انجام می دن.و بعد فورا اظهار پشیمونی می کنن و باز که بهشون فرصت می دی بدتر از کار قبل رو تکرار می کنن.بنابراین همیشه سعی می کنم قبل از هر کاری چه بزرگ چه کوچک حتما فکر کنم.تا هرگز پشیمون نشم



4 از منت گذاشتن و منت کشیدن متنفرم.هر کاری برای شخصی انجام بدم دلم نمی خواد هرگز به روش بیارم.دوست هم ندارم کسی منتی به من داشته باشه.برای همینم حاضر نیستم هرگز کاری رو از کسی به زور بخوام.



5 اگر از کسی خوشم نیاد و بدونم رفت و آمد باهاش برام غیرقابل تحمله رابطه رو کات می کنم.و اگه نخوام آشتی کنم هیچ واسطه ای نمی پذیرم.بنابراین اجازه دخالت تو زندگیمو به هیچ کس نمی دم.خودمم هرگز تو زندگی شخصی کسی دخالت نمی کنم.و دوست ندارم نظرمو به کسی اعمال کنم.از واسطه های سمج که کاسه داغ تر از آشن بدم میاد.



6 پیله کردن به کسی ممنوعه.نه پیله می شم نه دوست دارم کسی بهم پیله کنه.در این صورت هم عواقبش به عهده خودشه



7 یکی دیگه از قوانینم اینه که هرگز در برابر ظلمی که می بینم سکوت نکنم.چون خودم زخم خورده همین سکوتم.بنابراین همونطور که ائمه هم از حق خودشون همیشه دفاع کردن منم نمی شینم تا حقم ضایع بشه.

۸ از خودم برای مردم دلقک درست نمیکنم.در واقع بهتر بگم سعی میکنم خودم باشم ،و از ادمهای متظاهر و دلقک و خودبین دوری میکنم

۹ برای بدست اوردن موقعیت خاصی که ارزوش رو دارم هر راهی رو امتحان نمیکنم.
در واقع انسانیت رو زیر سوال نمیبرم تا وجدانم راحت باشه.تا شب راحت بخوابم

۱۰ کسی که بهم نارو بزنه حتما از من نارو میخوره...شک نکن!!

خیلی جالب بود
فعلا حضور ذهن ندارم
شاید با یه پست مفصل
ممنون
یا حق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد