ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
گاهی دلم برای خودم تنگ میشود...
مریم
عزیزم
منو ببخش به خاطر بی توجهی به تو عزیزتزینم
برایت نامه ای خواهم نوشت ...
بلند و پر احساس و حالت را خواهم پرسید
عزیزم
سرم شلوغ است
کار و مسغله ی فکری دارم
و هرچه بخواهم آرام حرکت کنم
گاهی مرا به جلو هل می دهند
به سراغت خواهم آمد
آرام و پر حوصله
مرا پذیرا باش بهترینم ...
امظاء : مریم بانو......
داریم از تفریح بر می گردیم
بچه ها خواب هستند
موزیک مورد علاقه ی من که
همون روز رایت شده
پخش میشه (ممنون اقای خانه!)
در حال زمزمه ام
بابا میگن:
- فلانی که دیروز به رحمت خدا رفت (خدایش بیامرزد)
کت و شلوارش رو واسه عروسی نوه اش
داده بود اطو کشی!!!!!
همون روز قبل
و من دلم کلی گرفت از اینکه اون کت و شلوار
هرگز پوشیده نخواهد شد
و یا حتی از اطو کشی پس گرفته نخواهد شد!!!!
و با خودم گفتم
به هیچ چیز در این دنیا اعتباری نیست
جز محبت و گذشت......
....؟؟؟.
به بعضی چیزها
عادت کرده ایم
و
دیگر خوبی هایش
را نمی بینیم
گاهی تلنگری کوچک
تو را به خودت می آورد....
مامان همیشه می گفت :
ما خانوم ها باید خیلی مراقب باشیم
چون مردها بچه هایی هستند که فقط
بهانه هاشون بزرگ تر شده !!!