ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
قابل توجه عزیزایی که همسفر زندگی ما هستند
اول امشب سالگرد عروسیمون بود،
جشن ساده و جالبی بود.
همه چیز داشتیم
بحث، گریه، خنده، بغض و شادی و....
ثانیا ماجرای تهران رفتن ما هیچ ارتباطی به پست گرفتن من نداشت
درسته که در سال سوم کارمندیم از سر لطف خدا خدمتگزار و متولی فرهنگ و هنر آموزش و پرورش کشور هستم،
اما به خاطر نگاه سیاسی و.... آماده مدرسه رفتن بوده و هستم.
تهران رو به خاطر پست نرفتم،
مغازه اجاره بود،
خونه بازسازی و رهن داده شد...
یه چالش برای زندگی در محیطی متفاوت بود،
حلول روحی متفاوت به زندگی، دمیدن هوایی تازه به آن...
فرصتی برای بیشتر نزدیک شدن به هم و قدر هم را دانستن...
با تهران سازگار شدیم سعی می کنیم بمونیم،
نشدیم بر می گردیم انشالله...
همون کلاس درس و کاسبی نیمه کاره و...
با این تفاوت که مدتی مدیریت ستادی و زندگی در پایتخت را هم تجربه کردیم!
سخته
تعارف نداره
امشب کلی اشک ریختیم
اما اصلا در صحیح بودن انتخابم تردید ندارم...