مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

چی بگم!!؟؟؟

والا این روزا هر دو میترسیم و بیشنر دخالتهای دادشم باعث شده که بابام یه کم شک کنن !!!و ما خیلی وحشت داریم چون خوب میدونیم که بد جوری عاشق همیم !!!نمیدونم والا و از این جهت که شیدا جون پرسیده بود وضعیت مالی رو چه جوری قبول کردن ..معجزه که نشده فقط بابام اون شب با خود سعید حرف زدن و صریحا گفتن که منم اول زندگی چیزی نداشتم و باید توکل کنید به خدا .به قول معروف شکر خدا هنوز اصل و اول خودشونو فراموش نکردن ..بابا کمک کنید مسله سن رو حل کنیم اینم با این شرایط که دنبال بهونه میگردن ...یا حق!!!!!!

هراس از دروغ بزرگ

سلام . من به بابای مریم یه دروغ بزرگ راجع به سنم گفتم. چون می دونستیم که به سن حساس هستند به پیشنهاد مریم این کارو کردیم و حالا از اینکه موقع عقد کردن ( انشالله )  می فهمن و همه چیز به هم می ریزه فوق العاده می ترسم . سنم رو یکسال بیشتر گفتم تا یکی دو ماه از مریم بزرگتر باشم و اونا هم حساسیت نشون دادن ! چیکار باید بکنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ یا خدا !

واما از این طرف بازار!!!

سلام خب شکر به خیر گذشت و خدا کریمه هنوز بابام قول ۱۰۰ درصد قبولی ندادن اما خب ما امیدواریم چون دید بابام به سعید شکر خدا مثبته!!یاحق!!!!!

اخبار خواستگاری !!

سلام بچه ها هوه ه ه ه  تموم شد. جلو باباش با مریم حرف زدم ! ‌ها ها ها حتی قرار شد بریم آزمایش خون یعنی مانش گفتن ولی داداشش گفت بعدا !‌ اماانشالله که همه چیز درست می شه . حاج آقا حسابی پیچوندمون!! الان مریم قراره بیاد برام بگه چی گذشته . سعی می کنم بی خبر نگذارم دوستایی که برا سرانجام ما اهمیت قائلن . دوستون داریم چون دوسمون دارید! یا هو

یاخدا

کمتر از ۲ ساعت مونده راستی قرار شد با ماشین باب بیان..یا خدا.

همه چیز روبراهه خدا رو شکر

سلام بچه ها. ۵-۶ ساعت دیگه باید بریم خونه مریم خانوم . یه اظطراب عجیب دارم ! راستی به لطف خدا یه پراید خریدم و این در حالیه که پارسال این موقع اصلا فکرشو هم نمی کردم ! خدا رو شکر . موندم با ماشین خودم برم خونه اونا یا با ماشین بابا اینا که اثر بهتری داشته باشه . متاسفانه به مریم هم دسترسی ندارم که ازش بپرسم. یا خدا خودت کمک کن هر چی صلاحه پیش بیاد . شما رو هم بی خبر نمی ذارم.

خوش اومدی!!

اول که بازگشت سعید عزیز رو به خونش و به زیر سقفمون تبریک میگم ..ان شاااه سالیان ال کنار هم خوشبخت باشیم بعد هم امشب قراره سعید اینا بیان ..برامون دعا کنید خیلی مضطربم چون داداش بزرگمم شاید بیاد و ممکنه؟؟؟!!! یاحق!!!!!!!

فعلا آرامش

سلام بچه ها. من و مریم زیاد درگیر میشیم . مریم خیلی متوقعه و علاقه رو بیشتر توی حرف جستجو می کنه . من آدمی نیستم که احساسم زیاد بیاد سر زبونم . مریم فکر کنم امشب به دلایل زیادی توجیه شد که اشتباه فکر می کنه ... البته هیچی که ننوشته اینجا. فعلا بیشتر به آرامش نیاز دارم . فردا روز سختیه . دعامون کنید. والله دوسش دارم ولی بیشتر تو دلم! یا علی

الهی شکر!!!

به ظاهر همه چیزو برا ۲ شنبه که سعید اینا دارن میان تموم کردیم .....اما خب خدا عاقبتشو به خیر کنه!!!!

یه تنه قاضی رفت!!!!!!!

شما اگر کسی تخواد ببینتتون!!!به بهانه های مختلف و حتی زنگم که بهش میزنید تحویل نگیره و دعوا کنه چرا زنگ زدی اونم در حالی که خونست نه سر کار!!!تلفن رو رو تو قطع میکنه و میگه پشت خطی داره بعد با زبون خوش ۲ ساعت بعد میگی سعید جون کی پشت خط بود؟؟؟میگه نپرس که نمیگم ...!!!شب گوشی رو بر نمیداره و وقتی میری رو خط میبینی هستش و چراغ مسنجر روشنه بعد میره و پنهون بالا میاد..بی یه کلمه حرف.....وبعدم به خاطر نطر مامانشون(در دید من محترم...) در مورد بابام با من بد برخورد میکنه و میخواد همه چی تموم شه !!!هــــــــه !!آقا سعید من ۲ سال همه دارن زیر گوشم میخونن اون شما بودی که زود میدون خالی کردی!!!یا حق!!! اینا یه گوششه یا خدا خودت صبرم بده!