مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

دوست عزیز ما شیدای عزیز !!از ما رنجیده خاطر شدن و این ما رو خیلی ناراحت میکنه ..شیدا جون داخل بلگتون نمیتونم نظر بدم عزیزم نمیدونم چرا قسمت نظرات باز نمیشه ...ازت میخوام بیای و واضح برام بگی چی شده عزیزم !!!حال سعیدم یواش یواش رو به بهبودیه و از این بابت کلی خوشحالم و همه عزیزانی که اونو دعا کردند رو سپاسگذار...دوستون داریم ..یا حق!!!!!!!

خدا را شکر

سلام . خدا رو شکر به تجویز یه دکتر دیگه من نیاز به عمل جراحی ندارم و می بینید که الحمدلله اینقدر حالم خوبه که بتونم پای سیستم بشینم و تایپ کنم . امیدورام خدا به همه ما سلامتی عطا کنه که از هر نعمت دیگه ای بهتره . از مریم خانوم هم که این چند مدت به تنهایی بار وبلاگ رو به دوش کشیدن حسابی ممنونم .

خاطره هامون!!!!!!

دوست عزیزی از ما در مورد خاطره هامون پرسیده بودن ...باید بگم جریان هتل یه جشن عمومی بوده با حضور اکثر بچه های دانشگاه و این که برا من و سعید قشنگه برا اینه که اون شب به خاطر حضور همدیگه خیلی بهمون خوش گذشت ....یادش بخیر عصرای تابستون ما قرارمون داخل کتابفروشی بود برا خرید کتاب ..تورو خدا نخندید بهمون بگید بچه مثبت چون همه دوستامون گفتن ...یادتونه که اوایل شروع وبلگ بهتون گفتیم ما مثل پیرمرداو پیر زناییم !!!و دانشگاهمونم خانه سالمندان که با هم آشنا شدیم ..حالا متوجه شدید؟؟؟وای خنده رو لبام خشک میشه از فکر مریضی سعید …تورو خدا دعامون کنید ..دوستون داریم …راستی لطفا برا منم دعا کنید از شر این خواستگارای سمج رها شم ..بابا من به چه زبونی بگم مرد زندگیمو انتخاب کردم و چشمم دنبال هیچی نیست ..باید اینو به خانودم و اطرافیان بفهمونم و سخته!!دعا کنید برامون ....یا حق!!!!!

یا خدا!!!!!!!!

دکتر به سعید گفته احتیاج به عمل داره ..برامون دعا کنید ..دوستون داریم ..یا حق!!!!

شعر سعید خوبم ......

در دلم در این شب سرد، یک عالمه خورشید دارم
یک عالمــه امیـد در دل ، بی اندکــی تــردید دارم
روییده در دل مریم عشق ، من یک گلستان شوق هستم
می دانــم او مــی آید آری ، چـون بر خدا امید دارم

برامون دعا کنید...

سعید عزیزم مریضه !!!و من یه دنیا غصه دارم دلم خیلی شور میزنه و وقتی تنهام اشک از چشمام بند نمی یاد ....خدا خودش کمک کنه یا خدا برامون دعا کنید سعید استراحت مطلق داره و یه مدت نمی یاد رو خط و با یه حسادت مردونه قابل احترام دوست نداره منم بیام که نمیام ...فقط گاها میام از دوستای خوبمون کمک بخوام ..التماس دعا یا حق!!!

سخت دلتنگم !!

منم سخت دلتنگ روزای هتل ....و بیمارستان و بیرون رفتنای عصرای تابستون و روزی ۱۰۰ بار دوست دارم گفتنم و هنوزم پایبند تو اما تو چی سعید؟؟؟؟؟؟نمیدونم دعامون کنید..یا حق!!!

به یه دوست!!

دوست عزیز (شدای عزیز!!!)و همراه مهربون ما (مای سابق!!!و من و اوی امروز!!!) از ما خواسته بودن براشون بگیم ماجرا چی شده ...اما جز وبلاگ زیباشون که ظاهرا اجازه نظر دهی هم نذاشتن آدرسی دیگه نداشتیم ...همین قدر بگیم که ما داریم به طور جدی از هم جدا میشیم ..چون سعید آقا کار دلخواهشونو بدست آوردن و تمام بهونه گیریهای این مدت سر این بوده که من دست از سرشون بردارم !!!!!!!!!!!تا ایشون با دختر دلخواهشون(از فامیل!!)ازدواج کنن ما هم براشون آرزوی سعادت داریم ..همین ..یا حق!!

شعر سعید ........هــــــه!!!!

من به سر منزل احساس سفر میکردم
هر دم از رنگ و ریا حذر میکردم
راهب صومعة دلکده ها من بودم
نقشة دلبری از یار ز بر میکردم
از دلم راه رهایی زمن آموخته ام
زدلم من به وجود تو سفر میکردم

“13/1/1376”


امام زمان !!!می شناستش؟؟؟؟

تقدیم به آقا امام زمان :

ای معنی عشق و وفا ای اسوة جود و سخی
ای سرمد اهل صفا فرزند پاک مرتضی

لطفی نما و رخ نما بر مجمع شیدای ما

ای مهدی هر جاهلی هم عاقلی هم عادلی
ای سرور هر خوشدلی ای مولای هر صاحبدلی

لطفی نما و رخ نما بر مجمع شیدای ما

ای صاحب دین وزمان ذکرت نگنجددر جهان
ای نقشت از چشمم نهان جویم تورا در هر مکان

لطفی نما و رخ نما بر مجمع شیدای ما

ای با دلم جویای تو ای قلب من شیدای تو
کاشانة دل جای تو سر مینهم در پای تو

لطفی نما و رخ نما بر مجمع شیدای ما

ای قائم راه خدا اشرف به درگاه خدا
ای یار آگاه خدا سوگند بر جای خدا

لطفی نما و رخ نما بر مجمع شیدای ما

“3/3/1377”