ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
امروز تولد مریم خانم هست،
تولدی متفاوت در میانه ی پنجمین دهه ی زندگی !
مسیری را که از میانه ی سومین دهه ی زندگیمون با هم شروع کردیم و بیست ساله که کنار هم هستیم...
با وجود تمام مشکلات سختیهاو کاستیها ، همدیگه رو قال نگذاشتیم ...
تولدت مبارک همسر، همسفر، همراه ، هم درد، همراز، همه ....
این روزها هر سکانس از زندگی
واقعی
را جوری زیست می کنم گویی
رویایی
شیرین و همیشه در انتظار بوده است.....
خدایم سپاس.
آری آری زندگی زیباست
زندگی ، آتشگهی دیرنده پابرجاست
گر بیفروزیش ، رقص شعله اش در هر کران پیداست
ور نه خاموش است و خاموشی گناه ماست
مرداد ماه تولدهاست
مریم
زن برادرها
مرداد خاصیست،
به خاطر شرایط خاص مریم
....
راستی این روزهها نیمی از تماسهای من مدعیان گزینه های وزارتند!
نیمیهم دوستانی که بد و بیراه می گویندکه چرا صریح می گویی پست قبول نمی کنم
و این یک فرصت تاریخی برای استان و منطقه و خودت هست
اما با رضای خاطر و قاطعیت زیر بار نمی روم
شاید هیچ کس باورش نشود
اما در این مدت با تمامی ارکان اثر گذار انتخاب وزیر برای یکی از بزرگترین وزارتخانه های کشور وارد مذاکره شدم تا از یک انحراف جلوگیری کنم و خوشبختانه موفق شدم .....
هر پنج گزینه ی نهایی وزارت الان از دوستان من هستند.
باید کمک کنم برای نهایی شدن یکی از آنها....
امشب یکی از معاونین سابق رئیس جمهور با من تماس گرفت،
چقدر این دنیا کوچک است ...
به طرز عجیبی ، جهان بینیم برای قبول کردن پست و جایگاه عوض شده در روزگاری که یکی از دوستانم وزیر خواهد شد،
به احتمال زیاد من هیچ پستی را قبول نخواهم کرد....
من شیره سر خویشتنم مالیدم
بر هیچی خود گاه اگر بالیدم
تا کام ز می گرفتم و دانستم
من باخته ام گر زغمی نالیدم
روزهای اخیر برای من و مریم ورود به مرحله ی جدیدی از زندگی بود.
شیرازیم،
خدای مهربان بسیاری از سختیها را بر ما آسان کرده...
خدایا شکرت !