مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

نفرین به این روزها ...

 

سلام . گفتم می آم خونه راحت تر می تونم  با مریم حرف بزنم و درددل کنم ،اینجوری یه کم آرامش می گیرم ، اوضاع روحیم بهتر می شه و از برزخ گشنده فکریم راحنت می شم و و از این حرفا . اما خدائیش این روزا دارم فشاری رو تحمل می کنم که یک درصدش هم برا ذهن یه آدم کشنده ست. راستش گل مریم من الان هیچ اشتباهی نداره . اگه مشکلی هست مربوط به گذشته ست ... نمی دونم ... خیلی مریمو دوست دارم . خیلی . اما می ترسم .... بی خیال . راستی متاسفانه من دوباره نزدیک به یک ماه مجبورم از خونه و مریم و زندگی دور باشم ! واقعا نفرین به این روزها . یا خدا کمکمون کن.

شروع دوباره

سلام به دوستان خوب و وفادار ما. با اجازه دوره آموزش نظامی من تمام شد و از این به بعد دوباره از نعمت با شما بودن بهره مند خواهیم شد. یا علی ...