مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

من چه.........

 

من چه تلخم امروز.................. 

 

تلخی بماند 

تا 

شاید وقتی دیگر........... 

 

یا حق!!!

یک روز فروشندگی....

 

سلام 

 

امروز شوهر جانم کمرش گرفته و خونه استراحت میکنه 

ان شا الله که زود خوب بشه و بیاد مغازه گل من 

امروز مریم بانو غیورانه مرد خونه است و آمده مغازه و از صبح داره می جنگه 

خودم تنها با یه شاگرد 

پس  

بزن کف قشنگرو.... 

 

سخته اما داره می گذره  

راستی امروز سالگرد ازدواج عزیزی بود که تماس گرفتم اول صبح تبریک گفتم ... 

 

ما مشغولیم تا بعد..... 

 

 

پ.ن :  

امروز خیلی موفقیت آمیز بود یعنی خیلی بهتر از وقتی شوهرم بود فروش داشتیم 

این یعنی اینکه هنوز هم مریم بانو اگر بخواهد در کاری مایه بگذارد موفق است 

تکبیر 

اما من از فروشندگی بدم میاد 

 

دیگه هم فکر نمیکنم بیام بازار 

 

خب دوستتون داریم  

موفق باشید و پیروز 

یا حق!!!

عجیب روزگار سختیه !

سلام بچه ها!‌چی بگم !‌یه فروشنده خبره داشتم که سر برج ۶ دستمونو گذاشت تو حنا و ول کرد رقت. همه چیز به هم ریخته . بعد از مدتها کمردرد گرفتم . نه وضعیت فروش جالبه نه جنسمون جوره این دو تا فروشنده ای هم که داریم قربون بوق!!!!!!!!!! اوضاع مشتری هم الهی شکر به هم ریخته ! در ضمن یه عده ای هم که مقطعی کمکم می کردند حالا که اوضاعم بیشتر به هم ریخته کمتر به فریادم می رسند اما خب ما که طلبکار میستیم ! بی خیال !‌ خدایا کمکم کن !

تو مرا دوست بدار......

تو مرا دوست بدار 

 تا از این شهر پر آشوب پر از رنگ و فریب    

به سلامت بروم

تو مرا دوست بدار

تا از این تیره شب پر ابهام

به سحرگاه نورانی فردا برسم

من در این لحظه

در این شور غریب

و در این جاده ای که پر از پیچ و خم است

عشق را می جویم

تو مرا دوست بدار

تا بیابم آنرا  تا خودم گم نشوم

تا که جاری باشم

که شکوفا بشوم

و به مقصد برسم...Image

بازم شعر از خودم نیستااا 

 

 این شعر رو با اجازه گلش 

امیدوارم ناراحت نشه! 

از وبلاگ یکی از دوستای خوبم طنین جون برداشتم  

ازش خوشم آمد اینجا نوشتمش 

 

سعیدم :دوستت دارم. 

یا حق!

 پ.ن : 

راستی سعیدم مرسی به خاطر عکسهای گلشیفته 

روش مثبت

پدر: دوست دارم با دختری به انتخاب من ازدواج کنی
پسر: نه من دوست دارم همسرم را خودم انتخاب کنم
پدر: اما دختر مورد نظر من ، دختر بیل گیتس است
پسر: آهان اگر اینطور است ، قبول است

پدر به نزد بیل گیتس می رود و می گوید:
پدر: برای دخترت شوهری سراغ دارم
بیل گیتس: اما برای دختر من هنوز خیلی زود است که ازدواج کند

پدر: اما این مرد جوان قائم مقام مدیرعامل بانک جهانی است
بیل گیتس: اوه، که اینطور! در این صورت قبول است

بالاخره پدر به دیدار مدیرعامل بانک جهانی می رود
پدر: مرد جوانی برای سمت قائم مقام مدیرعامل سراغ دارم
مدیرعامل: اما من به اندازه کافی معاون دارم!
پدر: اما این مرد جوان داماد بیل گیتس است!
مدیرعامل: اوه، اگر اینطور است، باشد

و معامله به این ترتیب انجام می شود ............ .......
نتیجه اخلاقی: حتی اگر چیزی نداشته باشید باز هم می توانید
چیزهایی بدست آورید. اما باید روش مثبتی برگزینید
.

فیلم گفتگو با سایه ها

چند شب به اتفاق مریم خانوم فیلم گفتگو با سایه ها را دیدیم . جالب بود! فیلم به بررسی زندگی و آثار صادق هدایت می پرداخت. نکته مهم در این فیلم که به نظرذ می رسید ریشه تمام بحرانهای روحی هدایت بوده است خیانت دختر فرانسوی به نام ترز است که دو سالی معشوقه هدایت بوده است و بعد به سبک زندگی اروپاییها از روابط آزاد با دیگران دست نمی کشد و بدیهی است هدایت که ایرانی زاده ای از خانواده ای اصیل است این موضوع را بر نمی تابد ! در کل فیلم بدی نبود!

خدایا شکرت....

 

 

خدایا شکرت خیلی بزرگی 

دوستت دارم. 

یا حق!!