مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

قرنطینه....

از فردا باز هم به مدت دوهفته قرنطینه آغاز میشه

البته به حال این روزهای ما فرق زیادی نداره

سعید اداری هست و کماکان سر کار 

ما هم که کلی وقته خونه ایم فقط!!! 

و خرید هم که نمیرفتیم که حالا ناراحت تعطیلی بازار باشیم

الان سروش کنارم داره میگه مامان دلم گرفته افسرده شدم!

و من نگاهی بهش میندازم و ته دلم میگم خوب منم! 


انشاالله که ختم به خیر بشه همه چیز!، 


بماند به یادگار از:

# کرونا، قرنطینه، روزهای سخت

نقطه....

این روزها انگار شده

نقطه سر خط! 

و دوباره تکرار همین.... 


اما 

خدایم سپاس.




صفحه ی 41

دفتر زندگیم  یک برگ دیگر هم خورد و وارد صفحه ی چهل و یکم شد. 

تنها کسانی یادشان بود که کمتر از همه برایشان وقت گذاشتم،

بله خانواده ام....خیلی به آنها بدهکارم

جشن مجازی جالبی داشتیم، انگار این کارها ارثیست

.... 

میگذرد....

چون

 می گذرد

غمی

نیست..... 


میگذرد....

چون

 می گذرد

غمی

نیست..... 


شاید....

شاید زمان 

برایم 

محدود تر تز تصورم باشد

یا رب..... 

آبان آتشین

آخرین آبان قرن هم رسید...

کرونا

فشار اقتصادی

روح داغون


درست میشه انشاالله