مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

الهی شکر...

الهی شکر.....که هنوزم میتونم کاری که میخوام تموم کنم ....... 

الان پرینت تمام وبلاگ تموم شد ..خیلی وقت بود داشتم این کار رو دنبال میکردم ... 

می خوام صحافی کنم و نگه دارم  و قبل از اون هدیش میکنم به عشقم سعید مهربونم... 

 چون بهترین روزنگار زندگیمونه  .....

تا نسخه بعدی یعنی پنج سال دیگه ان شا الله... 

یا حق!!!!!!!!!

امروز من.......

سلام.. 

کلی کار سرت ریخته.. 

چیزی به افطار نمونده..... 

سروش رو حمام دلدی و از صبح سر پا بودی........ 

یه لیوان چای داغ میچسبه ....... 

 سخت درگیر مسایل سعید و شغلشی..... 

فکرت مشغول مامانه ......... 

دلت برا خواهرت میسوزه......... 

آخ صدای ربنا بلند شد..... 

یا خدا خودت کمک کن..... 

باید برم به کارام برسم.... 

اینه امروز و این لحظه من.... 

یاحق!!!!!!!!

دغدغه....

اگه دقت کرده باشین گاها اینجا از دغدغه هام نسبت به مسائل سیاسی می نویسم . راستی امروز یکی از دوستان از سفرش به کرمانشاه تعریف می کرد و از فردی به اسم خالو حسین ملقب به فرهاد کن ! این آقای خالو حسین که ۹ عزیزش رو در جنگ از دست داده  از شدت فقر به کوه پناه می بره و ۹ تا اتاق بسیار جالب رو به طرز عجیبی در دل کوه می کنه . حالا دولتیا و چند تا از بزرگان قم پیشنهاد میلیونی بهش دادند که بگه این کار رو بعد از اینکه خواب حضرت علی رو دیده شروع کرده و از این قصه سازیها !!! جالبه !! رالستی دوبی کوچک داره تمام سرمایه مالی و ناموس دخترانمون و .... رو به یغما می بره یعنی کسی نمی تونه جلو اینا رو بگیره؟؟؟

شب تا سحر بیدارم !

سلام بچه ها ! مریم خانوم پیش حواهرش که شوهرش به رحمت خدا رفته تشریف بردن !! و راستش من هم زیاد از این شرایط راضی نیستم !!‌اما نمی دونم چیکار کنم ! دلم برا آقا سروش هم تنگ شده حسابی !! بی خیال!!

سومین سالگرد ازدواج !

سلام سومین سالگرد ازدواجمون مبارک !!!!

سکته عاطفی.....

سلام

برای هیچ کدوم از عزیزانی که همراه همیشگی این خونه کوچک بودن پوشیده نیست که من و همسرم اگر بیشتر نه  کمتر از شیرین و فرهاد هم عاشق هم نبودیم

اما خب یه سری مسایلی پیش اومده که این روزا یه کمی این رایطه رو تحت تاثیر قرار داده

مثلا فوت یکی از آشنایان.....مریضی مامانم ...خستگی ناشی از کار زیاد سعید بی حوصله گی های گاهی من که خب ناشی از کار خونه و بچه داری شاید باشه ..نمی دونم خلاصه من نگران این رابطه ام..به قول سعیدم گفت :مامانت اگر سکته کرده پرستار داره و خوب میشه تو به فکر سکته عاطفی زندگیمون باش...... و چه قشنگ گفت نه؟؟؟ از همه عزیزانی که میتوننن کمک کنن میخوام که ما رو از نظر ارزشمند خودشون بی نصیب نگذارن ... یا حق!!!!!!!!

دلم گرفته است..........

ساعت ۷:۵۰دقیقه عصر. مکان خانه خودمان

صدای اذان می آید ..

دلم گرفته است ....

دلم گرفته است ....

به ایوان میروم

و انگشتانم را بر پوست کشیده شب میکشم......

یا حق!!!!!!!!!!!!

شهریور خوبی داشته باشیم !

خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخم

اینا رو آقا سروش تایپ کرد که این روزا شدیدا به من عشق می ورزه و ماشالله صلوات می فرسته و حسابی خوش سر و زبونه !

راستی این روزا از عدم نتیجه گیری کاروان ورزشی ایران در المپیک پکن حالم گرفته است !! امیدوارم برق مدال ساعی باعث ابقای مدیران ورزشیمون نشه .