ریس دانشگاه : روزگارم بد نیست تکه نانی دارم
استاد: صدایش گرم و نایش گرم سکوتش ساکت و گیرا،
چوبدستی منتشا مانند در دستش
مدیر گروه: آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند.
آموزش دانشگاه: مانده ام در چاه زندان پای بست
همین چاهم که گیرد جز تو دست؟
انتظامات: چه کسی می خواهد من و تو ما نشویم
کمیته انظباطی : همگان خاموش !!
تلفن عمومی دانشگاه: گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
امورازدواج دانشجویی : دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
وندرآن ظلمت شب آب حیاتم دادند
سرویس دانشگاه:اسب حیوان نجیبی است
دانشجوی متاًهل: کجا بودم کجا رفتم کجایم
من نمی دانم به تاریکی در افتادم ره روشن نمی دانم
دانشجوی ممتاز: بودیم و کسی پاس نمی داشت که هستیم
باشد که نباشیم و بدانند که بودیم
دانشجوی ترم آخر: به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم
دانشجوی ترم اول: لیک ، خوشبختانه آخر، سر پناهی یافتم
دانشجوی مشروطی: دست ها می سایم تا دری بگشایم
دانشجوی اخراجی: به خدا که هیچ کس را ثمر انقدر نباشد
که به روی نا امیدی ، در بسته باز کردن
همکلاسی: تو که نوشم نه ای ، نیشم چرایی؟
تو که یارم نه ای ، پیشم چرایی؟
مراحل انتخاب واحد و ثبت نام: قصه است این ، قصه، آری قصه درد است
دانشجوی ترم بالا خطاب به دانشجوی ترم پایین : به کجا چنین شتابان؟
فارغ التحصیلی: تو رو من چشــــــــــــــــــــــــــــــــم در راهــــــــــم
فارغ التحصیل: مانده پای آبله، از راه دراز، بر در دهکده مردی تنها
کوله بارش بر دوش
آخرش که هیچ مارا نماسید و نخواهد ماسید .
اما همان که اسمش برود کافیست کافیست.