مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

نیمه پر.....

دیشب توی اون حال و هوای غریب مثل همیشه اونی که همیشه منو آروم میکنه ( خدا حفظش کنه و از من نگیردش ..) سعید عزیزم یه جمله به من گفت که خودش گویای هزار سال بود  

و منو از صمیم قلب آروم کرد 

صبح که از خواب بیدار شدم و بهش فکر کردم دیدم هههوووووووو!!! چقدر جا هست برا دیدن نیمه پر! 

 

اخه می دونید اینجا جایی نبود که من هیچ وقت بخوام به خواننده ها به خاطر حسم دروغ بگم من و سعیدم اینجا رو نزدیک به  پنج سال پیش بر پایه عشق و صداقت بنا کردیم و قرار بود دل نوشته هامون اینجا باشه بی کم و کاست بنابراین من دوست ندارم بهتون دروغ بگم در مورد حسم و الکی بگم که همه چی خوبه! وقتی ناراحتم و دلگیر براتون درد و دل میکنم شما هم تحمل کنید لطفا..   

من خیلی شاید بی خودی باریک شده بودم برا برخی مسائل  

بابا مریم تو چرا ؟؟؟ مثل همیشه بی خیال....!!!

پس فقط 

یا حق!!!

۲۶ تیر!!! وسط زمستون؟؟؟

۲۶ تیر وسط زمستون؟؟؟؟شاید......!!!!!!!!!!!!! 

 

سعی میکنم....

سعی می کنم چند روز نت نیام!  

ببینم چی میشه؟؟؟....!!!  

می خوام یه کم تنها باشم و فکر کنم 

آخه فکر کردن بهترین پر کننده اوقات بیکاری منه 

یه لیوان چایی یا نسکافه داغ بریزی .بدون قند یا شکر که مغزت اتصالی نکنه! و یه گوشه آروم بشینی و فکر کنی.....

یا حق!! 

۱۷۲۲۷۳

امروز...

سلام  

دیشب یه پست عجیب از یه حس خود جوش لحظه ای گذاشتم روی وبلاگ که در عرض ۴۵ دقیقه که امدم پاکش کنم ۳۵ تا بیننده داشت!!!!!!!!!!! 

من تا حالا به این نکته توجه نکرده بودم!  

والا جونم براتون بگه اگر خدا کمک کنه کلی اهداف کوتا ه و بلند مدت دارم با یاری خدا 

حتی بعضبهاشون چند ساله! امیدوارم که خدا به همه و من کمک کنه 

اگر از خودم بگم ای بدک نیست شکر خدا به جز مشکلات کاری سعید . 

  

می دونید با وجود رسیدن فصل سرد زمستون اما شکر خدا زندگی من و سعید جون روز به روز گرم تره و فقط نگرانی  ما از فرداهاست و مخصوصا کار   

سعید ...دلم شور میزنه خدایا خجالتمون نده !!!!!!!

یا حق!!!

زندگی با عشق چیز دیگری است....

می دونید بی مقدمه باید بگم اگر من با عشق سعید رو انتخاب نکرده بودم شاید این دختر نازنازی  و ته تغاری و دور از جون شما یه کم لوس حاجی زیر این فشارهای زندگی ( که فقطم مختص ما نیست..)دوام نمی آورد....واقعا میگم !!! 

پس به همه جوانها توصیه میکنم ( به عنوان یه کوچکتر ..) که با عشق زندگیتونو شروع کنید اما یه عشق با دید باز!!!!  

 

خدایا ممنونم از اینکه بهمون آرامش دادی تو زندگی  

دیشب با سعید یه سر رفتیم بیرون (جمعه شب) به سعید گفتم انگار همه مردن! اما اون یه حرف خیلی قشنگ زد و گفت خدارو شکر کن که این آرامش هست...اگر خدایی نکرده جنگ بود چی؟؟ و من مثل همیشه دیدم که درست میگه .شوهر گلم 

 

یا حق!!! 

171246

 

حال و روزم کمی خوب نیست !

سلام دوستان ! وضع اقتادی من هم مثل کل دنیا قاراشمیش است !‌ پس من کل دنیا هستم !!! باید روحیه مان را حفظ کنیم . تو شرایظی دست به تحول و رسیک زده ام که اوضاه بازار به هم ریخته است . دعام کنید...

گربه همسایه...

 

«دلم گرفته است 

دلم گرفته است 

به ایوان می روم 

 و انگشتانم را بر  

پوست کشیده  

شب میکشم» 

 

 اخ که یه روزی چقدر این شعر فروغ رو زمزمه میکردم و سعید هم همش میگفت مریم نگو این ناامیدی فروغ ما رو هم میگیره و به هم نمی رسیما!!! 

  

امروز میخوام در مورد یه مطلبی براتون بگم که شاید خیلی از کسانی با موقعیت من (با این همه گرفتاری زندگی ) بهش توجه نکنن 

می خوام در مورد یه گربه کوچولو بگم که  هر روز توجه من رو جلب میکنه..( آخه پنجره آشپزخانه ما  به پشت بام و ایوان  خانه روبرو مشرف است ) و من طی این تقریبا چهار سالی که ازدواج کردیم به این گربه کوچولویی که همیشه روی ایوان خانه روبرو پشت پنجره همسایه می نشست  توجه میکردم و بهم نخندیدا هر روز بهش سلام میکردم و صبح به خیر می گفتم... 

برام یه عادت شده بود دیدنش و همش پیش خودم میگفتم چرا این گربه همیشه اینجا میشینه و گوشه گیری میکنه ؟؟؟ 

واای امروز فهمیدم که پاش لنگ میزنه و این همه مدت این بیچاره مشکل داشته و هیچ کس نمی دونسته !!!!!!!!! 

اشک توی چشمام حلقه زد و  چند تا قطره اشک ریخت روی گونم .......داشتم برا سروشم ماکارانی می پختم و با خودم گفتم ای کاش مادر تو هم اینجا بود و بهت می رسید کوچولوی بیگناه!!!! 

ای خدا چند تا از ما آدما زیر سقفهای این شهر بی در و پیکر کمک می خواییم ؟؟؟ تازه اگر شانس بیاریم و سقفی بالا سرمون باشه! 

 

ای خدایا ما رو به حال خودمون وامگذار که بی تو هیچیم.... 

یا حق!!!

سلام 

این چند روز همش در گیر مریضی سروش بودم و بس  

یه مادر واقعی شده بودم از شب تا خود صبح بیدار بالای سرش و روزها هم به نگهداری و مراقبتش 

سخت بود و لی خب شکر خدا الان خیلی بهتره 

از همینجا هم یه خسته نباشید و دستت درد نکنه جانانه به سعیدم عشق خودم که پا به پای من با من و سروش بود 

مرسی گلم ... 

 

می دو نید این روزا با همه هستم جز مریم.. 

گاهی واقعا دلم برای خودم تنگ میشود 

اصلا حتی فرصت ندارم توی آینه نگاه کنم به خدا گاهی روزا صبح که صورتم رو آب می زنم دیگه مریم رو نمی بینم تا نماز ظهر و مغرب عشا! 

آخه می دونید اولم احساس کردم و بعد شنیدم و مطمئن شدم که پشت سرم حرفهای زدند به نا حق!!خیلی دلم شکست و واگذارشون رو کردم به خدا .به اونی که به قول مامانم (الهی بمیرم ..خدا شفاش بده..)چرخ عالم و آدم به دستشه... 

دلم بسی گرفته است از این دنیای نا جوانمرد ...راستی چرا گاهی ما آدمها  این همه بدیم؟؟؟ 

یعنی یا دمون میره که هممون مسافر یک راهیم و با یه سری وسایل  

 

به گورستان سفر کردم کم و بیش 

بدیدم حال دولتمند و درویش  

نه درویشی به خاکی بی کفن ماند 

نه دولتمرد برد از یک کفن بیش 

 

این شعر رو همیشه خواهرم می خوند و به من میگفت : مریم دنیا خیلی حقیره همیشه به فکر مرگت باش... 

حالا هم که خودش دوتا بچه کوچک داره گاهی که زنگ میزنه (شیراز نیست...)همش میگه دنیا پسته و باید به فکر آخرت بود 

خدایا این معرفت رو به من بده که به مرگ فکر کنم  

این پدیده ای که شاید گاهی مای نادان خاکی رو یه کم به تو نزدیک کنه  

ای مهربان ترین مهربان... 

یا حق!!!

نگاه من به عزاداریهای محرم ...

ساده بگم !! این روزها همه جا پر از زمزمه و فریاد حسین حسین است و هیئتها و نذریها و دسته های زنجیزنی و .... اما به نظر بنده حقیر که نه عالم علوم دینی ام و نه صاحب نظر در تاریخ ، این قضایا کلی به بیراهه رفته . تنها حرفی که این روزها تصادفا شنیدم و خیلی به نظرم ارزشمندتر از همه دکان و دستکهای گریه بازار بود ! این است که هدف از برگزاری این عزاداریها ایجاد محبت نسبت به امام حسین و نتیجه آن پیدا شدن معرفت به امام حسین و حاصل آن شنیدن و عمل به توصیه های آن مرد بزرگ است . به نظر شما عزاداریهای امروز محلی برای قدرتنمایی و رخنمایی حضرات روحانیون و سفت کردن افسارهای مردم در دستان انها نیست !!؟ مرثیه های اکثرا خودساخته و نوحه های بی محتوا غالبا تبدیل به ابزارهایی شده اند که هدفی جز به بازی گرفتن عواطف مردم ندارند.مردم گروهی ساده دل به قصد استفاضه  و جمعی رند به قصد گذران وقت و دسته ای به قصد خودنمایی و ریا در مجموعه ای گرد هم در می آیند که مخارجش را بیشتر خودنمایانی می پردازند که این احوال آتش قدرت طلبی اشان را شعله ورتر می سازد. این گونه تداعی می کنند که هر چه صدای طبل بالاتر رود ، سینه ات از ضرب دستت سرختر شود ، ضربه زنجیرت شدیدتر باشد و .... تو در درگاه حسین ( ع) مقرب تری !!!!!!!!! بی آنکه ذره ای به فکر بارور کردن معارف اسلامی در دلهای ما باشند. آنها کیش حسین پرستی را جایگزین خداپرستی می کنند . آرزوی زیارت کربلا را در دل جوانان پررنگ تر از تشرف به حج و زیارت بیت الله الحرام می سازند !! و ... چه گویم من حسین را می ستایم و خدای او را می پرستم اما نگران تشدید و تعمیق این روند خودساخته حضرات روحانیون هستم که به روشی دیگر بازیچه ساختن دین در دامان سیاست است ! بی خیال ...

تب سروش....

سلام بازم نیمچه سفر! 

ما قرار بود برا دیدت فامیلهای محترم همسر گلم بریم شهرستان  

اما چون سروشم تب کرده کنسل شد ..... 

یا حق!!!