مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

دیدنیها...

ایناو بعد از دیدن کلیپ دیدنیها با کلی بغض نگاشتم


منو برد به روزهای دور....

عروسی عمو خلیل ....

روز تولد فرزاد و توپ قلقلی...

خوردن خاکای روی پله های بیمارستان دستغیب

روز تولد فرهاد و گریه ی من گه خواهر میخواسم و اصرار روی اسم فرزین و حضور بی بی و خاله قمر در خانه....

دعواهای بچگانمون سر جای خواب و پتو...

بساط سر بستنی سر رحمت آباد روبروی داروخانه ی شهر

کلکلای من و وحید،  خصوصا سر نایب قهرمانی پرسپولیس جلوی خونه ی دایی نظر و بی بی 

روماتیسم پای مامانم و شلی دریچه ی میترال و تزریق پنادور

شیطنتهای من و فرزاد توی راه برگشت از کلاس زبان نوید سر پارامونت

تشکی که گذاشتیم رو در باز زیر زمین و مجید دایی نظیر افتاد توش

درخت نارنجی که آتیش زدیم

جعبه های پرشمار شیرینی و صندوقای میوه که بابام‌می خرید

روزی که با مامانم و وحید رفتیم شهر شب مغازه ی آقای فولادی پیرهن خریدیم من قهوه ای با طرح راه راه کرم و وحید چهارخونه

اندی چارلی  با فرهاد

خنده های قاه قاا فرزاد پای لورل هاردی و چارلی چاپلین

روزی که سر وحید تو ندرسه ی مفتح شکست

روزی که بشر توی مدرسه ی ایران زمین (سید کاظم موسوی ) منفجر شد و من روی بینیم و بالای چشمم بخیه خورد

شیطنتای بچگی با امین خاله قمر، مجیدددایی نظیر، روح الله خاله منیر،  جلیل دایی جابر و ....

حسرت تفریحهایی که وحید و حسین خاله قمر و  دایی قدر و سهم الدین و رضای دایی جابر و موید می رفتن باغ بدره و ... و منو نمی بردن

شبی که وحید و شهرام دایی شبر رفتن دروازه سعدی پلاستیک گرفتن و من لوشون دادم و بابام از بینش برد☺️ 


البته هر روز ایستگاه مفتح مترو من رو به ابتدایی می بره

بهشتی به روز اول استخدامم

طالقانی به روزایی که با جعبه خالی مغازه رو پر می کردم تا روزایی که انبار از جنس منفجر می شد....


دلم تنگ شده برای کودکیهایی

که دیگه بر نمی گرده ....

شاید این یک سال غربت تکرار نشه ،

اما سعی می کنم در هر حالی قدر توی جمع بودن رو بدونم ،

قدر سر روی پای مادر گذاشتن،

قدر کنار برادرا و خانواده هاشون بودن....

بگذریم....


شب خوش

برم دوباره کلیپ دیدنیها رو بیینم...

رد پا....

جهان را

وفتی هنوز

رد پایی

از تو 

درون خود

دارد

دوست دارم❤️



#دلتنگی..... 

Again and again.....

تو

رو

به

جون

سینا....... 



..... Cancel




کاش نماند ب یادگار

قوه ی بی وقت و اور دوز! 

سر درد و

بی خوابی! 


کاش 

هرگز نماند 

ب یادگار..... 

عشق یعنی...

دارم از خونه میرم  بیرون


_مامان میدونی امروز رو عشقه؟

آره عزیزم

_پس واسه من 4 تا بستنی شکلاتی و لگو

برای داداش هم کیت کت بخر


چرا اونوقت؟ 

_چون من عشقتم! 


واااقعا هم عشقمی نفسم

دوستت دارم

ایمان آوردم

که

بعضی شرایط روح

انسان را به 

گرفتن

تصمیمات نامعقول

و نامربوط

وادار می کند.....



والنتاین نامه!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

....

صبح میشه این شب


وا میشه این در...... 



این کار محسن چاوشی عجیب به دلم می شینه این روزا....

باب دلمی بس که تورو خوب کشیدن
چشمای تو تهرونو به آشوب کشیدن

باب دلمی بس که دل انگیزه نگاهت
خطاطی ابروتو چه مطلوب کشیدن

دور من و موهای تو نیزار کشیدن
نای من و موهای تو بر دار کشیدن

هم موی من هم قد بالای تو رعنان
همسایه و همزاد سپیدار کشیدن

از دست تو توو سینه ی من هلهله بر پاست
انگار درختی رو پر از سار کشیدن

دست منو به موی تو محتاج کشیدن
چشماتو شبیه شب معراج کشیدن

شیرینی آشور لبت قند فریمان
خلخال و خطو خال لبت خطه گیلان

انگار که بابلسرو تا نور کشیدن
شیرازه چشماتو سیانور کشیدن

از دست تو تو سینه ی من هلهله بر پاست
انگار درختی رو پر از سار کشیدن

دست منو به موی تو محتاج کشیدن
چشماتو شبیه شب معراج کشیدن

تکست آهنگ باب دلمی محسن چاوشی