مادر نام مقدسی است
مادر فدایی فرزند است
مادر پاکزاد پاک طینت در عرش و فرش فدایی فرزندش است
مادر از همه چیز می گذرد تا مبادا خاری بر انگشت فرزندش فرو رود
بسیار مادرانی را دیده ام که مردان خسیس - بدکاره - معتاد و ..... را به هوای بی سرو سامان نشدن فرزندانش تحمل می کند و می سوزد و می سازد
مادرانی که بر طبل جدایی می کویند را مادر نمی دانم
......
فلانی برادر زنش .....
فلانی........
وای که چقدر باید خودم را فروخورم ! وای اگر کار آدم به افراد حقیر بیافتد! تا جایی برداشت از رفتار عده ای ایجاد تنبیه بر خطاهای دیگران است و با آن راه همراهی می کنی- اما اگر کار به جمع کردن غنیمت و سرکیسه کردن و امتیاز گرفتن برسد ، آن گاه است که دم خروس حضرات کم کم آشکار می شود.
جمعه روز مرد است ! روز میلاد اسوه ی گذشت و مردانگی! روز میلاد برگزیده ی خطاپوشان! مرد باشید و بی لج و لجبازی از فروپاشی زندگیتان جلوگیری کنید.....
مگر اینکه .....
......
نمایشی! من!!؟؟ من که نه غمم پنهان است و نه شادیم ! من که نه در فراز و نه در فرود ادعایی نداشته ام ! من که بی غل و غش دوستتان داشتم و با کمی دلخوری دارم !! اگر نگاهتان تا این حد منفی و بدبینانه است ................ نمایشی کار کسانیست که احساس واقعیشان نهان است ! آنهایی که سرناسازگاری می گذارند تا امتیاز بگیرند و ............ اگر برای خانواده ی ما مشکلی پیش بیاید آیا .............
بی خیال
سکوت
به امید سازش
مگر اینکه گرگهای باران دیده دنبال گرفتن انتقام شرایطشان از دیگران باشند! و بدون شک آنها باز هم خواهند باخت. جای ملک و املاک می آید اما کاش خودمان - مادرمان و دوستان مادرمان می فهمیدند راهی که می روند یزرگترین قربانی اش فرزندشان است !
یکی از آگاهیهای لازم برای ایجاد یک رابطه موثر، شناخت عواملی است که رابطه ما را به سوی دلسردی سوق میدهند.
بسیاری از زوجها علی رغم حسن نیتشان، به روشهای متفاوتی باعث دلسردی همسرشان میشوند. گاهی به یکدیگر احترام نمیگذارند، گاهی احساسات همدیگر را در نظر نمیگیرند، گاهی قدرتطلبی میکنند و گاهی تحقیر و سرزنش.
نوع برخورد هر انسانی، نمادی از سلامتی روان و آگاهی اوست. برای آنکه برخورد سالمی داشته باشیم در ابتدا باید روان سالمی داشته باشیم. اگر مشکلات ارتباطی ناشی از مشکلات درونی نباشد، مهارتهای ارتباطی پیشقدم میشوند.
یکی از آگاهیهای لازم برای ایجاد یک رابطه موثر، شناخت عواملی است که رابطه ما را به سوی دلسردی سوق میدهند.
در زیر به چند عنصر از عوامل دلسرد کننده اشاره میکنیم:
سلطه پذیری
گاهی احساس میکنیم، برای اینکه کارها خوب پیش رود باید ما کارها را انجام بدهیم. برای همین هم است که نظر همسرمان یا پیشرفتهای او را نمیبینیم. وقتی این احساس را داریم به صورت زیرکانه و ضمنی همسرمان را تحت سلطه قرار میدهند.
ترساندن
کمالگرایی بیش از حد، باعث احساس ترس میشود. همسرانی که توقع دارند همسرشان بر اساس ملاکهای کمالگرایانه آنها عمل کنند احساس دلسردی را به همسران خود انتقال میدهند.
تصدیق نکردن پیشرفت
وقتی پیشرفتهای همسرتان را تصدیق نمیکنید باعث دلسرد شدن همسرتان میشوید. تصدیق کردن پیشرفتهای همسر باعث تشویق آنها برای تغییر میشود.
حساسیت بیش از حد
وقتی همسری میخواهد برتر از دیگران باشد، به همسر خود بیش از حد حساس میشود، چرا که این اعتقاد اشتباه را دارد که وقتی کسی میشوم که از دیگران سرتر باشم. وقتی شوهر یا زن در مورد یک دوست خود صحبت میکند یا از لباس قشنگ کسی حرف میزند، طرف مقابل این صحبتها را کنایه از نواقص خود میبیند و واکنش نشان میدهد. این نوع رفتارها ممکن است باعث دلسردی طرف مقابل شود، چرا که هم منظور او را بد تعبیر کردهاید و هم در مقابل ابراز عقیده یا احساساتش ایستادهاید.
آگاهی از رفتارها و تاثیر آن بر طرف مقابل میتواند ما را در بهبود یک رابطه کمک کند. دلسرد کردن همسر، در واقع تلاش برای خاموش کردن آتش یک زندگی پویا، انرژی دهنده و صمیمی است. توانایی در برخوردی موثر، چیزی است که بر اثر دقت و تمرین به دست میآید. باید برای جلوگیری از رفتارهایی که به روابط و در نهایت به زندگی ما لطمه میزنند برنامهای داشته باشیم.
1- افکار و عقاید
زندگی تان تحت کنترل افکار شماست. افکاری که شما به آنها قدرت و اختیار می دهید، تعیین کننده چگونگی حال، احساس و نگرشتان به جهان است. در حقیقت، افکار چیزی نیستند جز تلقین هایی که می آیند و می روند. با این وجود، هنگامی که ما دچار فکری وحشتناک می شویم، آن فکر را باور کرده و شروع می کنیم به تجزیه و تحلیل کردن تا از وقوع فاجعه جلوگیری کنیم، درحالی که راهی برای پیشگیری وجود ندارد.
اگر با افکار خود، بدون درگیر شدن با آنها روبرو شوید، در این صورت، افکار می گذرند و از شما دور می شوند. اکثر دلواپسی ها، نگرانی ها و شک و تردیدها از شما ناشی می شوند. این شما هستید که باعث به وجود آمدن آنها می شوید، در واقع آنها وجود ندارند.
2- کنترل کردن دیگران
شما نمی توانیددیگران را تغییر دهید، آنها زندگی خاص خود را دارند. اگر سعی دارید فردی را کنترل کنید یا تغییر دهید، در این صورت، انرژی خود را هدر خواهید داد. کمک به افراد، با تغییر دادن آنها حاصل نمی شود، بلکه با تغییر خودمان ممکن می شود.
زمانی که از تغییر دادن دیگران دست می کشید، می توانیدشروع به تغییر دادن زندگی خود کرده و به سوی آنچه برایتان اهمیت دارد حرکت کنید.
3- خیال ها و رویاها
شما می توانید آنچه را که دوست دارید، انجام دهید. حتما شما هم رویاها و آرزوهایی در سر دارید که تنها خودتان با سعی و کوشش می توانید به آنها دست یابید. هر عذر و بهانه ای را دور بیندازید. از امروز شروع کنید. از خود بپرسید: «در حال حاضر چه کاری می توانم انجام دهم که باعث خشنودی و رضایت قلبی ام شود؟»
4- عدم احساس مسوولیت
باید احساس مسوولیت کنید.هیچ کس در هیچ موردی نسبت به شما بدهکار نیست. اگر زندگی شما آنطور که خواهان آن هستید، نیست، در این صورت، باید به تنهایی نیروی لازم برای تغییر آن را فراهم آورید. ممکن است شرایط و موقعیتی در زندگی شما وجود داشته که قابل تغییر نباشد، اما همیشه چیزی برای تغییر دادن وجود دارد. تا زمانی که هیچ مسوولیتی درخصوص زندگی خود برعهده نگیرید، چیزی اتفاق نخواهد افتاد. می توانید آه و ناله و شکایت کنید، اما چیزی تغییر نمی کند.
5- عدم تمرکز
آیا می دانید چه می خواهید؟ اغلب افراد نمی دانند، اما شما باید چند هدف داشته باشید. این اهداف می توانند هر چیزی باشند اما باید شما را به جلو سوق دهد. البته فقط داشتن تمرکز کافی نیست، باید اقدام کرد.
6- نداشتن فعالیت
اگر دست به عمل نزنید، نمی توانیدمسائل را حل کنید. فقط با فعالیت های فکری و ذهنی نمی توانیدبه زندگی ایده آل و مطلوب خود دست یابید، باید عمل کنید.
7- عدم توجه به ندای درونی
به توصیه های دیگران که از علایق شما شناختی ندارند توجه نکنید. خودتانباید برای آنچه که می خواهید انجام دهید، تصمیم بگیرید. به ندای درونی خود، گوش دهید. بعد از این، کجا می خواهید بروید؟ چه کاری می خواهید انجام دهید؟
زمان آن رسیده است که از فریب دادن خود دست بردارید و اقدام کنید.
هر کس بد ما به خلق گوید ما چهرهی او نمیخراشیم
*****
باش همچون درخت سایه فکن هر که سنگت زند، ثمر بخشش
*****
آیه 53 سوره مبارکه یوسف: «وَ مَا أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّیَ؛ (و من خودستایی نکرده و خویش را از عیب و تقصیر مبرّا نمیدانم، زیرا نفس امّاره انسان را به کارهای زشت و ناروا سخت وا میدارد جز آنکه خدای من رحم کند)
اصالت خانوادگی به معنای شهرت، ثروت یا موقعیت اجتماعی نیست بلکه به معنای سلامت نفس خانواده و صالح و خوشنام بودن آنان است که هر قدر گستره اش (در نسل های پیاپی) بیشتر باشد، بهتر است.
اسلام تأکید دارد که درباره سابقه خانوادگی همسر، تحقیق لازم صورت گیرد و به خصوص، مراتب ایمانی و اخلاقی آنها در نظر گرفته شود. زیرا این اصالت خانوادگی در زندگی جدید و نسل بعد خانواده نوپا تأثیر خواهد گذاشت.
به عبارت دیگر آنچه در اصالت خانوادگی اهمیت بسیاری دارد، توجه به دو عامل مهم وراثت و تربیت می باشد. از نظر دین مبین اسلام صفات و خصوصیات والدین در فرزندان آینده تأثیر می گذارد. به همین دلیل باید قبل از انتخاب همسر درباره سابقه خانوادگی همسر و به خصوص مراتب ایمانی و اخلاقی آنها، تحقیق لازم صورت گیرد.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «اُنْظُرْ فى أىِّ شىْءٍ تَضَع ولدک فإنَّ العرق دَسّاس؛ نیک بنگر که فرزندت را در کجا قرار مى دهى، زیرا نطفه (و ژنها و خصوصیات ارثى)، خواه ناخواه منتقل مىشود و تأثیر مىگذارد».[1]
امام صادق (علیه السلام) نیز می فرمایند: «تَزَوَّجوا فِی الحِجر الصالِح، فَإنَّ العِرق دَسّاس[2]؛ با خانواده خوب و شایسته وصلت کنید، زیرا بر عرق (نطفه و ژن ها) اثر می گذارد.»
معیارهایی که به وسیله آنها میتوان اصالت خانوادگی فرد مقابل را به عنوان همسر آینده سنجید، عبارتند از:
1) حلال زادگی: یکی از معیارهای اصالت خانوادگی حلال زادگی افراد است. از دیدگاه دین اسلام فردی حلال زاده است که پدر و مادرش مشخص باشند و مطابق با دینشان ـ که برخلاف فطرت انسانی نیست ـ و روش و آیین قوم خود به روش متداول، رسمی و علنی ازدواج کرده و صاحب فرزند شده باشند.
2) پارسایی و تقوا: معیار دیگر تقوا و پارسایی فرد و خانواده اوست. تقوا و پارسایی باعث می شود فرد مقابل حقوق همسرش را حفظ کند، هیچگاه در پی هوسهای نامشروع نرود، به او احترام بگذارد و از هر گونه ستم بر او دوری کند. مردی به امام حسن (علیه السلام) عرض کرد: «دختری دارم، او را به ازدواج چگونه فردی در آورم؟ حضرت فرمودند: «او را به ازدواج مردی با تقوا درآور؛ که اگر دوستش داشته باشد او را گرامی می دارد و اگر هم دوستش نداشته باشد، به او ستم نمی کند.[3]»
3) افکار و اعتقادات صحیح: افکار و باورها علاوه بر اعتقادات و باورهای دینی و مذهبی جنبه های دیگری نیز دارد. مسئله مهم در زندگی مشترک تناسب و شباهت دو خانواده در اعتقادات و باورهاست. در این صورت دو طرف راحت تر می توانند با استفاده از روش های منطقی بر اعتقادات و افکار هم اثر گذاشته و اختلافات جزئی را حل نمایند.
4) صلاحیت اخلاقی و روانی: آنچه در اصالت خانوادگی بسیار مهم است صلاحیت اخلاقی و روانی فرد و خانواده می باشد. عدم توافق اخلاقی دو طرف محکم ترین ضربه را به پیکر خانواده می زند.
5) عزت نفس و نوکیسه نبودن: یکی از موارد دیگر عزت نفس فرد است. یعنی اینکه فرد در مورد خود چه قضاوتی می کند؟ خود را چگونه ارزیابی می کند؟ آیا خود را فردی ارزشمند می داند یا خیر؟ و...
اگر فردی خود را موجودی باارزش بداند و قضاوت درست و واقعی در مورد خود داشته باشد می داند که ارزشش به پول یا تحصیلات و ... نیست. بنابراین، خود را به راحتی نابود نمیکند. از سویی برخی افراد تنها به خاطر ثروت خود را مهم می دانند و در مورد هر چیزی ـ حتی ارزش های انسانی ـ با ارزش های مادی و مالی قضاوت می کنند. آنها به افرادی که دارای مال، تحصیلات، همسر زیبا و ... نیستند به دیده حقارت می نگرند. بنابراین، فرد باید از خانواده ای باشد که برتری را به پول یا مادیات نداند.
اگر در گرفتن یک تصمیم قطعی برای ترک زندگی یا ادامه آن ماندهاید میتوانید از این راهنماییهای کلی و پیشنهادی استفاده کنید. به این 12 مسئله و نکته در زندگی زناشوییتان توجه کنید. اگر آنها را در زندگیتان لحاظ کردید و به نتیجه رسیدید میتوانید راحتتر برای ماندن یا ترک رابطه تصمیم بگیرید:
1 - زود جدا نشوید :
شما برای ازدواج وقت، انرژی، پول، امیدها و رویاهایتان را هزینه کردید. فقط کسانی از جداییشان رضایت دارند و احساس گناه و خطا نمیکنند که مطمئن باشند تمام تلاششان را برای بهتر کردن این رابطه کردهاند اما چیزی تغییر نکرد. پیش از تصمیمگیری سعی کنید همه انرژی تان را برای بهبود رابطهای که درآن هستید بگذارید.
2 - فرزندانتان را درنظر بگیرید و تأثیر طلاق را بر زندگی آنها جدی بگیرید :
کودک نوپا، بچه دبستانی و فرزندتان که از لحاظ عاطفی به پدر و مادرش وابسته است را نمیتوانید قربانی تصمیمهای خودخواهانه خودتان بکنید. تصمیم برای طلاق یا زندگی در شرایطی که به کودک آسیبهای روانی وارد میشود بسیار حساس است. تغییر شرایط مالی، مکان زندگی و سبک زندگی برای کودک بسیار سخت است و او را تحتتأثیر قرار میدهد.
3 - اگر همسرتان اعتیاد دارد و یا خشونتطلب است از همه فرصتهای درمانی و حمایتهای اجتماعی و خانوادگیتان استفاده کنید.
مثلاً اگر همسرتان اعتیاد دارد پیش از تصمیم به جدایی به مشاوره بروید. او را به مراکز ترک اعتیاد بفرستید. از روانپزشکان کمک بگیرید و از خانواده بخواهید تا او را برای حفظ زندگی ترغیب و تشویق کنند. اما اگر بعد از همه تلاشها و برنامهریزیهایتان او رویهاش را تغییر نداد گزینه جدایی انتخاب خوبی است زیرا اگر فرزندانی هم داشته باشید آنها را از این بلای خانمانسوز دور نگه میدارید.
4 - تغییر کنید :
چطور میتوانید همسر بهتری باشید؟ در بیشتر مواقع لازم است کمی انعطافپذیر باشید زمانی که خودتان را تغییر میدهید و عادتها و تفکرات اشتباهتان را کنار میگذارید نتیجهاش را در تغییر رفتار همسرتان خواهید دید. گاهی شما تلاش میکنید با اجبار همسرتان را تغییر بدهید غافل از اینکه خودتان باید عوض شوید. این به این معنی نیست که همسرتان هیچ ایرادی ندارد. شاید ریشه مشکلات از او باشد اما زمانی که انعطافپذیر باشید، او را نیز تغییر میدهید بدون اینکه مجبور به بحث و دعوا بر سر این موضوع شوید.
5 ـ مشاوره بگیرید :
اگر از آن دسته آدمهایی هستید که رفتن پیش یک مشاور خانواده را وقت تلف کردن یا پول دور ریختن میدانید، بسیار اشتباه می کنید. این طرز تفکر غلط را کنار بگذارید و مطمئن باشید کمی هزینه برای حفظ زندگی به شما ضرری نمیزند.
6 - همسرتان را پیش مشاور ببرید :
او را تشویق کنید تا برای حل مشکلاتی که در رابطه به وجود آمده است با مشاور گفت و گو کند. شاید او مخالفت کند اما اگر ببیند شما برای جدایی جدی هستید و زندگیش را دوست داشته باشد، حتماً به پیشنهاد شما گوش خواهد داد. اگر او این پیشنهاد را نپذیرد و همچنان برسر مواضعش باشد، تصمیمگیری را برای هردوی شما سخت خواهد کرد.
7 - خودتان را امتحان کنید :
پیش از جدایی با توافق همسرتان، مستقل زندگی کنید. آیا به او وابسته هستید؟ آیا در این مدت به آرامش رسیدید؟ آیا دلتان برایش تنگ میشود یا خوشحال هستید؟ آیا به تنهایی از پس زندگی برمیآیید؟ این روش به شما کمک میکند بیشتر و عمیقتر فکر کنید. مطمئن باشید به نتایج جالبی میرسید.
8 ـ همسرتان را ارزیابی کنید :
روی یک کاغذ خوبیها و بدیهای همسرتان را بنویسید. تجربههای مثبت و منفیای که در این زندگی به دست آوردید را نیز فهرست کنید. هر روز به این ویژگیها چیزی اضافه کنید. از همسرتان نیز بخواهید همین کار را بکند. فهرستهایتان را باهم مقایسه کنید. چه میبینید؟ امید برای بهبود زندگی یا نتایجی تأسفبار؟
9 ـ نا امیدانه رفتار نکنید :
ممکن است بهخاطر افسردگی و فشاری که در زندگی تحمل کردهاید نتوانید برای ادامه زندگی قدمی بردارید و تلاشی بکنید. وضعیت روحیتان را بررسی کنید آیا روزها خوشحال هستید. آیا فرزندانتان را دوست دارید؟ آیا به خودتان اهمیت میدهید. پاسخ هر کدام از اینها اگر نه باشد به این معنی است که از لحاظ روحی ضعیف شدهاید. ممکن است این حالت مانع تحرک و تلاش شما برای بهبود وضعیت رابطهتان باشد. اگر این چنین است به فکر درمان باشید.
10 ـ عشق را رها نکنید :
علاقه میتواند مشکلگشای شما باشد. اگر میبینید هنوز هم همسرتان را دوست دارید و نگاه دلسوزانهای به زندگی دارید میتوانید برای بهبود رابطه امیدوار باشد. اما نفرت دریچههای قلب و فکر شما را برای مسالمت و همزیستی همدلانه با همسرتان مسدود خواهد کرد. اگر همسرتان رفتاری دارد که شما را آزار میدهد اما باز هم در درون وجودتان بارقههای محبت را میبینید برای زندگی تلاش کنید و تصمیم برای طلاق را عقب بیندازید.
11 ـ برای همسرتان نامه بنویسید :
اگر نمیتوانید احساساتتان را بیان کنید آنها را در نامهای برای همسرتان شرح بدهید. زن و شوهرهای زیادی هستند که مشکلات، افکار و احساساتشان را برای یکدیگر مینویسند و از آن نتیجه میگیرند. این روش نه قدیمی و نه بیفایده است. گزینهای است که شاید همسرتان از آن خوشش بیاید.
12 ـ آخرین راه :
اگر همه تلاشتان را در مدت زمانی حداقل یک ساله کردید و همسرتان هیچ تغییری نکرد و زندگیتان سختتر شد تصمیم برای جدایی چندان غیرمعقول نخواهد بود. در هر صورت این زندگی شماست که از این رابطه آسیب میبیند و خودخواهانه نیست اگر نمیخواهید اجازه بدهید کسی آن را با فشارهای روانی، آسیبهای روحی و عاطفی و جسمی خراب کند.
منبع : salamatnews.com
این مطلب را تقدیم به همه ی زنانی می کنم که بر اثر شخصیت ویران شده و اقتضائات خانوادگیشان تصمیم دارند صفت مطلقه را به پسوند اسمشان اصافه کنند....
و امیدوارم که مردان آنان مردانه دستشان را از این بهانه ها کوتاه کنند ....