مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

دلتنگ

فروردین  تمام نشده، شدیدا دلتنگ شیراز و خانواده شده ام.

انگار نه انگار بیست روز هم نیست ندیدمشان!

دلم.می خواست همین امشب قید زندگی در تهران را بزنم،

برگردم شیراز،....

دلم می خواست با ماشین دور فلکه ی گاز بگردم! در خیابان ارم چرخی بزنم و طواف باغ صفا تا کوچه ی خانه ی پدری را انجام بدهم!

مگر چند سال زنده ایم....!

نمی دانم فردا این احساسات ، چه ششکلی به خود بگیرد و تحت تاثیر کدام منطق قرار بگیرد، اما می دانم عشق به شیراز و خانواده در من ، تمام شدنی نخواهد بود!

تلنگر....



درست در اون  زمانی که حس می کنم 

آلارم باطری بدنم به شدت به صدا در اومده 

و دوست دارم هشت تا دست دیگه قرض بگیرم


یه صدای دلنشین از خواننده دوره گرد کوچه 


««کاشکی خبر نداشتی 

دیوونه ی  نگاتم 

.

.

کاشکی صدای قلبت

نبود صدای قلبم .....


معین ...


»»


تلنگر می زنه که زندگی ادامه داره 

و صدایی توی قلبم میگه

اصلا به فکر عزیزانت هستی؟

یادی ازشون میکنی؟

به فکر سلامت جسم و‌  روحشون هستی؟

دلتنگ میشی؟


چه بی وفا شدی تو دختر.....

به خودت بیا ...


چراغها رو‌ کم میکنم 

با مریم خلوت می کنم ....

باشه اعتراف 


««دلم تنگه »».




یادم می مونه ...


کار قلب ،فقط خون‌رسانی نیست .


کارش رسوندن 

خیر ،

نیکی ،

رزق و روزی ،

عشق 

و برکت 


به زندگیه..


  # خوش قلب باشیم .




به خیر گذشت....


همیشه تو این موردها 

با سنگ صبور 

مشورت میکردم 

راهکار می گرفتم 


چند روز درگیرش بودم 

سخت و طاقت فرسا بود 

با کمک خدا 

حلش کردم .....

پسرک قصه .....



خدایم سپاس.


کافه نادری...


وقتی حس می‌کردم در همین فضا 

صادق هدایت ها،شاملو ها و و و ....

نفس کشیده اند ...

نوشته اند 


وقتی فکر میکنم چه احساساتی 

در این فضا آغاز و به پایان رسیده است ...


فضای حیاط

اتومبیل قدیمی گوشه ی حیاط 

حوض آبی که معلومه به سختی بازسازی شده 


و فضایی که ماهرانه سعی شده به گذشته

تورو پرت کنه ...حالمو خوب میکنه ...

حتی رفتار گارسونها که شما رو 

مادام و موسیو صدا می کنند 

تا حس اون زمان رو نفس بکشی 

علاوه بر اون طعم خوش قهوه ی فرانسه 

که استادانه درست شده بود...


هتلی که مثل دروازه ی زمان تو رو 

به گذشته ها می‌بره.....


شست و برد همه حسهای بد رو 

اون صندلی های دنج کافه نادری......


پ.ن :.....زیبا بود.



قدری دیگر.



خداوندا 

ما را از شر شیاطین 

انسان نما 

محافظت بفرما ...


که تو بر دلها آگاهی

یا رب العالمین ....

 .




این آخرین باره....


از دست من میری از دست تو میرم
تو زنده میمونی منم که میمیرم
تو رفتی از پیشم دنیامو غم برداشت
برداشت ما از عشق با هم تفاوت داشت

این آخرین باره من ازت میخوام برگردی به خونه
این آخرین باره من ازت میخوام عاقل شی دیونه

اونقدر بزرگه تنهایی این مرد
که حتی تو دریا نمیشه غرقش کرد
من عاشقت هستم اینو نمیفهمی
یه چیزو میدونم که خیلی بی رحمی

همیشه میرفتی هرلحظه هرساعت
آغوش من هرگز زندون نبود واست
هرچی بدی کردی پای من بنویس
نتیجه ی این عشق بازم مساوی نیست

این آخرین باره من ازت میخوام برگردی به خونه
این آخرین باره من ازت میخوام عاقل شی دیوونه


...





              نیست نشان زندگی ،تا نرسد نشان تو !





بامبو

هوای تهران مثل حال دل من بارانیه...

یادم نرود آنها که باد می کارند، طوفان درو خواهند کرد.

کلیپی دیدم با موضوع رشد باملو، که پنج سال ریشه می زند و ساقه ای ندارد اما در سال پنجم مزد صبر و ریشه دار شدنش را می‌گیرد و بیست و جهار متر به آسمان می.رود !

حس کردم چه جاهایی با صبر ، می شد نتایج بهتری بگیرم....

حرفهای داخلی

دلم می خواهد همه را ببخشم

هر که به من بدی کرده است، حتی مریم....

اینجوری سبکبار و سبکبال ترم.

کینه بر جان و روان انسان سنگینی می کند .