مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

آشوب

دوباره اعتراضهای بی حاصل بخشی از ملت

شبیه ، ۸۸، ۹۶، ۹۸، ۱۴۰۰ و .....

این بار با اسم مهسا امینی

روزهای 

.............


در راه است.

خدایم مددی 

سجده ی شکر ......

انسانهایی هستند در زندگی 

از جنس انسانیت 

با عطر بهشت 

که باید بابت وجودشان 

هر لحظه سجده ی شکر به جای آورد ........


مثل بابا  و ........


پ .ن ...امشب از اون شباست که دوست دارم با یه کوله برم مهرآباد 

به سمت ولایت......بشینم حرف بزنم و حرف بزنم .....با همون حال و هوا......

هر صبح ....




به خودت بگو 

قضاوت کار من نیست! 

من خدا نیستم .... 




برگشتیم

خدای را شکر دیشب صحیح و سالم از سفر مشهد برگشتیم.

سلام مشهد.

سه سال بود که برای سفر با مشهد و زیارت امام رضا له له می‌زدم



خدای را شکر...

من زنم یا تو؟

توی این شهر بی در و دروازه به کسی اعتماد نداشتم کمکی ام باشه 

اما 

اتفاقاتی ردیف شد که 

باید یه نیروی کمکی از شرکت می گرفتم ....


از صبح تا نزدیکیهای غروب یه بند چرخیدیم 

وقت رفتن فقط دوست داشتم بره 

تا بی رمق با یه فنجون چای ولوو  بشم کنج کاناپه...

که 

ازم چند قلم آرایشی خواست!!  که

من اصلا نداشتم 

واقعا نداشتم چون اهل اینچنین ارایشهای غلیظ




حتما.....

سالی یک الی دو بار دیدن 

دلتنگ

و 

دلتنگ 

نگهم می‌دارد 

اما 

حتما از من ،مریمی قوی تر خواهد ساخت !!



سیزدهم شهریور.....

امروز 

درست یکسال از هجرتمان به 

این شهر که حالا سعی دارم 

باهاش مهربونتر باشم 

اگر 

خودش چموش نباشه....

میگذره.......






12 شهریور ۱۴۰۱.....

امروز 

۱۷ 

سال خورشیدی  است 

که 

از شکستن قانون 

خطوط موازی 

میگذرد.... 


.