مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

برنا

برنا پسر برادرم  به دنیا آمد. قدمش مبارک باشد  

صبح بسته بودم. 

عصر یک دینار هم نفروختم. 

بابا هم لج کرده جنس نمی برد. 

وام گرفتم. مسکن مهرم را فروختم. دو 206 ثبت نام کردم . به نصف قیمت امروز فروختم. پولی که یک پنجم روز اول ارزش دارد معلوم نیست چه شد ..... روزهای سختیست....


سورپرایز ده سال قبل....

پست اول:
تاریخ ارسال: سه‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 11:26

مریم را کشتم!
من اینجا آنلاین شدم تا بگویم مریم را کشتم و دارم می روم خودم را معرفی کنم . حتما جزئیات این اتفاق را در روزنامه ها خواهید خواند . پسورد وبلاگ را هم به کسی می دهم تا وقتی سروش بزرگ شد به او بدهد. دعا کنید زودتر اعدامم کنند.

پست دوم:
تاریخ ارسال: چهارشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1388

اصلاح پست قبلی!
با توجه به اینکه به اینتنت دسترسی نداشتم متنی بر روی کاغذ نوشتم و به دوستی دادم . متاسفانه ایشون مشکل بینایی دارن و فقط بخشهایی از متن رو دیده بودند. این هم اصل پست:

( بخشهایی را که ایشان دیده بودند به رنگ قرمز نوشتم !)
احساس نه چندان جالبی را که به این روزهای با مریم بودن داشتم را کشتم! من اینجا آنلاین شدم تا بگویم احساس نه چندان جالبی را که به این روزهای بامریم بودن داشتم را کشتم!و دارم می روم خودم را به او عاشق تر از قبلمعرفی کنم . راستی امروز روز شیراز بود و مهمانهای ویژه ای شهر ما داشت. حتما جزئیات این اتفاق را در روزنامه ها خواهید خواند . از بس سروش کامپیوتر را دوست دارد پسورد وبلاگ را هم به کسی می دهم تا وقتی سروش بزرگ شد به او بدهد. دعا کنید زودتر در دادگاه عشق اعدامم کنند تا جبران روزهای روزهای بی توجهی به عشق بشود! دوستتان داریم ! با سپاس از همه ی دوستانی که دلشان برای ما می تپد!

ماه میلادها

برای کمک به سیل زدگان خوزستان به اهواز و دارخوین  رفتم.

اردیبهشت ماه میلادهاست.