مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

آخرین ساعات ...

 

 

این آخرین ساعات امسال یعنی سال ه پر برکت ه ۹۰ هست ... 

تا دیر وقت سر کاریم  

الهی شکر که سالمیم و ... 

خدایا حال ما را به بهترین احوال برگردان... 

یا حق!!! 

 

 

پند...

 

 

هرکس، آنچه را که دلش خواست بگوید

آنچه را که دلش نمی خواهد می شنود . . . 

 

عید اومد ..بهار اومد...

خدایا شکرت  

از صمیم قلبم میگم نه به عادت  

نه به شعر  

 

خدایا ازت ممنونم که باز هم لذت عید رو بهمون دادی 

لذت سلامت در کنار هم بودن  

لذت لباس نو داشتن  

لذت عیدی خریدن برای عزیزانمان 

لذت به فکر عیدی بودن برای آنهایی که حتی دوستمان ندارند... 

لذت شاد بودن  

 

خدایا از تو ممنونم  

ممنوم که با همه ی کم و کاستهای زندگی باز هم می توانیم از عید لذت ببریم  

خدایا ممنونم به خاطر سایه ی مادری که هنوز بالای سرم است هر چند کم رنگ..... 

ممنونم به خاطر وجود پدری که همیشه ی عمرم به او افتخار کرده ام  

وجودش مایه ی آرامشم  

و نفسهایش افتخارم بوده است   

 

ممنونم به خاطر وجود همسری که .... بماند برای من و خدای من. 

ممنونم به خاطر وجود پسرم  

و ممنوم به خاطر عیدی ه زیبایی که پیشاپیش به ما دادی 

ممنونم  

 

از صمیم قلبم تو را شاکرم  

و از تو می خواهم که حال امسال ما را به بهترین حال برگردانی  

از تو می خواهم که یار و پشت ه من و خانواده ی کوچکم باشی 

از تو می خواهم که دلخوشی های کوچکی که خودت عطا کردی نگیری 

از تو می خواهم که با ما باشی و دمی به حال ه خودمان وامگذاریمان .. 

آمین ای مهربان ترین ه مهربانان.... 

 

یا حق!! 

-

ای عشق همه بهانه از توست ......

زرد؟ 

بنفش؟ 

آبی؟ 

 

....... 

 چرا این سه رنگ رو آوردی؟؟ 

بنفش ه خیلی بهت میاد همینو بردار.... 

 

ممنون.... 

 

یا حق!! 

 

 

اشتباه!

ابوعلی سینا می‌گوید "اگر برای یک کار "اشتباه"، هزار "توجیه" بیاورید می‌شود "هزار و یک اشتباه"


سینا= سیاست مدار و باهوش ، لقب و نام جد ابوعلی دانشمند بزرگ ایرانی

سارا = خالص و بی غل و غش و ویژه، پاک . بی آمیغ. ناب . تمیز، نام همسر حضرت ابراهیم و مادر اسحق



فاصله

[این قصه هیچ ربطی به من و مریم نداره ]

فاصله ها را خودمان ایجاد می کنیم

من - تو - او - ما همه

می ریم دنبال خودخواهی ‌می ریم دنبال عیاشی می ریم دنبال نفس

بعد می گیم چی شد!!!

بهترین و عاشقانه ترین پیوند ها رو ببخشید گه می زنیم به راحتی!

شاید بلد نباشیم خوب حرف بزنیم ، شاید با هم تند می شیم اما مهربونترین آموزگار مهربونی رو داشتیم !!! و تو دلمون بدخواه هم نبوده و نیستیم !

بی خیال! دارم یاوه می بافم !


وقتی یه نفر سفرشو به تعویق می ندازه تا با هم باشیم 

بعد شرایطی پیش می آد که ترجیح می ده نباشیم

و دل مهربانترینها بدجور می شکنه 

حتما یه جای کار اشکال داره!


کاش گذشت کنیم همه مون

       مهربونتر باشیم همه مون

       نذاریم ببینیم از هم دور شدیم یه دنیا

                                                         به خدا حیفه 


تا بشه سعی میکنم نذارم فاصله رنگ طبیعی زندگیهامون شه

و نگرانم که یه جوری پیش بریم که نشه !


مردشور فاصله رو ببرن

و مرده شور هر چی باعث فاصله می شه!

سعید نگران!

پست مرداد 90!

پست مرداد 90 اما جالب بود.... 

 

دختره میره تو کتاب فروشی میگه:

آقا ببخشید کتاب برتری زن بر مرد دارین؟

مرده نگاش میکنه میگه خانم

شرمنده ما اینجا رمان تخییلی نمیفروشیم!!

پ.ن:ببخشید من موزیک رو خودم نمی تونم بشنوم خوب و بدش رو می بخشید ..امیدوارم قشنگ باشه ....

مریم بانو!!!

نوشته شده در پنجشنبه 20 مرداد ماه سال 1390ساعت 7:35 PM توسط مریم و سعید نظرات (0) 
 
 
 
پ.ن: خدایا تو را شاکرم  که همیشه خودم بوده ام ...خوب یا بد..شکر!

سه شنبه ی آخر سال.....

این هم سه شنبه ی آخره این سال...

الهی شکر

ان شا الله سال آینده با نی نی می پریم ...

الهی هر سال همینجوری خوش و خرم کنار هم باشیم ..

و مهمتر از همه سلامت ..

یا حق!!!


عطر.....

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.